کسانی مثل شهید جواد تیموری و جانباز یوسفی دوباره نام پاسداران حفاظت را بر سر زبانها انداختند و عملیات ضربت سایر نیروها، بار دیگر بزرگی نعمت «امنیت» را به ذهن مردم بازگرداند
«من اومدم از شخصیت نظام دفاع کنم. اومدم جانم را پای اعتقادم بگذارم، اگر غیر از این باشه، این فیش حقوقی ارزشش رو نداره…» این دیالوگ خاطره انگیز «حاج حیدر» در فیلم سینمایی «بادیگارد» است، کسی که معتقد بود بادیگارد با محافظ فرق میکند و محافظ همان کسی است که اعتقاد پشت عملش هست.
گاه و بیگاه داستان حماسهسازیهای محافظهای این دیار نقل مجالس شده و بهانهای میشود تا دوباره بخشی از ساختار عریض و طویل «امنیت» در نظام جمهوری اسلامی ایران مرور شود. ساز و کاری که فقط در بخش حفاظت آن هم بعد از جنگ بیش از ۳۰۰ شهید را به چشم دیده است.
سالهاست که امنیت برای ما حکم آب برای ماهی داخل دریا را داشته و سخن گفتن از آن یک روزمرگی به حساب میآمد. امنیتی که توسط سپاه امنیت، سربازان گمنام امام زمان(عج)، نیروی قدس سپاه، افسران و تکاوران نیروی انتظامی و ارتشیان این دیار هر روز و هر روز صیانت میشود. عملیاتهای امنیتی و اطلاعاتی نظامیان این دیار با کمترین انعکاس رسانهای انجام میشود تا آب در دل هیچ شهروندی تکان نخورد و کسی در این جغرافیا احساس ناامنی نکند. سربازان گمنام، بی هیچ هیاهویی با مظلومیت و بی ادعایی، گاه و بیگاه شهید یا مجروح شدند و کمتر کسی آنها را شناخت و حتی فهمید چه زمانی و چطور به شهادت رسیدند.
وقتی خبر آمد عبدالله باقری، پاسدار سپاه انصار المهدی(ع) و از محافظان حلقه حفاظتی رئیس جمهور سابق در دفاع از حرم اهل بیت(ع) در سوریه به شهادت رسید و همچنین وقتی پاسدار شهید علی آقا عبداللهی، شهید امین کریمی، محسن فرامرزی از اعضای تیم حفاظت آیت الله امامی کاشانی امام جمعه تهران و… نیز شهید مدافع حرم شدند، دانستیم جهاد و حماسه و دفاع چیزی بیشتر از شرح وظایف محول شده به پاسداران امنیت کشور است، کسانی که هرچند کارشان حفاظت از شخصیتهای نظام است اما صدای ناامنی در گوشه و کنار جغرافیای اسلام غیرتشان را به جوش آورده و داوطلبانه به داد مردم سوریه هم رسیدهاند.
حملات تروریستی روز ۱۷ خرداد ماه ۹۶ در تهران از جمله آن حوادثی بود که به یادمان آورد چه کسانی در این امنیت بی نظیر نقش ایفا میکنند. آن هم به این دلیل که در کنار نظامیان، مردمان غیرنظامی دیگری هم مجروح و شهید شدند و طعم تلخ ناامنی را چشیدند. در این حوادث کسانی مثل شهید جواد تیموری و جانباز یوسفی دوباره نام پاسداران حفاظت را بر سر زبانها انداختند و عملیات ضربت سایر نیروها، نام «امنیتیها» را به یادمان آوردند. اتفاقاتی که بار دیگر بزرگی نعمت «امنیت» را به ذهن مردم بازگرداند.
محسن تیموری برادر پاسدار شهید جواد تیموری به نقل از او روایت میکرد که: «یک روز یک نفر آمده بود جلوی در مجلس، خیلی به مسئولان اعتراض داشت، آمده بود جلو و داد و بیداد میکرد. من جلو رفته بودم تا آرامش کنم، من را میزد، میگفتم عیبی ندارد به من هرچه میخواهی بگو ولی نمیتوانی داخل بروی» محافظ بیادعایی که ساعتها با مردمی سر و کله میزد که از راههای دور و نزدیک برای دیدار با نمایندگان و حل مشکلاتشان به مجلس میآمدند، همه تلاشش را میکرد تا هم مراعات حال مردم گرفتار را بکند و هم اصولی از حفاظت زیر پا نرود، محافظی که از «شخصیت نظام» حفاظت میکرد. شهید تیموری عاشق شهادت بود و دوست داشت همانند برخی از همکارانش برای دفاع از حرم راهی سوریه شود، اما شهادت پیشقدم شد و در همین تهران بهسراغش آمد.
شهید جواد تیموری متولد سال ۱۳۷۰ و از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بوده که مسئولیت حفاظت از مجلس شورای اسلامی را بهعهده داشت. او سال ۹۰ وارد سپاه انصار شد. شهید تیموری اولین شهید مجلس است. برادرش «شهید رضا تیموری» سال ۶۷ در عملیات مرصاد بهدست کوردلان منافق به شهادت رسید و حالا بعد از گذشت ۲۹ سال از شهادت برادر بزرگش او نیز توسط عدهای دیگر از ضدانقلابان کوردل و تروریستهای تکفیری در ۲۶ سالگی شهید شده و بهسوی برادرش میرود. او از ناحیه چشم چپ و فک مورد اصابت گلوله مستقیم تروریستها قرار گرفت.
در حین بازرسی مردمی بود که وارد مجلس میشوند که تروریستها وارد شده و از پشت به مردم تیراندازی میکنند، همان لحظه کسی را که بازرسی میشده میزنند و بعد هم جواد تیموری و خیلی از دوستانش را با تیر میزنند. او بر اثر جراحت به زمین میافتد، تروریستهای تکفیری که کینه مضاعفی از پاسداران انقلاب دارند، در گیر و دار درگیری پیش آمده مجددا بالای سر او رفته و تیر خلاصی به صورت او شلیک میکند که به چشم و فک او اصابت کرده و او را به شهادت میرساند.
منبع:تسنیم