ظاهر سازی آمریکا- و دیگر متحدان ناتو و عرب آن- به حمایت از «شورشیان میانه رو» و عدم هرگونه دخالتی با گروه های ترویستی شناخته شده ای چون النصره و داعش، با آتش بس اخیر فاش شد.
چند دلیل عقل پسند برای این نتیجه گیری وجود دارد که حمله هوایی به رهبری آمریکا به پایگاه ارتش سوریه در نزدیکی دیر الزور در آخر هفته گذشته، عملی تعمدی با هدف خرابکاری همراه با کشت و کشتار بوده است. یک دلیل اقناع کننده این است که پنتاگون و سیا می دانستند که مجبورند به منظور بر هم زدن طرح آتش بس که حاصل تلاش های جان کری وزیر امور خارجه آمریکا و سرگئی لاورف وزیر امور خارجه روسیه بود، دست به کاری بزنند.
این اجبار به بر هم زدن آتش بسی که پیشاپیش شکننده بود، برخاسته از این بود که این آتش بس به شکل غیرقابل تحملی در حال روشن ساختن این حقیقت بود که آمریکا به صورتی نظام مند در جنگ نیابتی تروریستی در سوریه دخالت دارد.
بعلاوه این آتش بس احتمالی در حال افشای عناصری در درون دولت آمریکا نیز بود که مسئول پیش بردن مسیر این جنگ بودند. گفته می شود که اشتون کارتر وزیر دفاع آمریکا- و رئیس پنتاگون- با توپ پر با جان کری دیپلمات ارشد اوباما مواجه شده بود، در حالی که جان کری می کوشید هفته پیش از آن در نهم سپتامبر در ژنو طرح آتش بس را با لاورف نهایی کند.
سرگئی لاورف و گزارشگران رسانه ها چندین ساعت را در انتظار کری مانده بودند تا سرانجام برای امضای توافق از راه برسد. علت تاخیر وزیر امور خارجه آمریکا چانه زنی ها و بگومگوهای او در تماس های مشترکش با کارتر و دیگر سران نظامی در واشنگتن بود. حتی روزها پیش از پرواز دیپلماتیک کری به ژنو، کارتر نسبت به هر گونه توافق احتمالی با روسیه در مورد آتش بس در سوریه انتقاد داشت.
آنطور که مستند شده پنتاگون و سازمان اطلاعات مرکزی برنامه هایی پنهانی را برای مسلح کردن و آموزش دادن شبه نظامیان ضد دولت در سوریه از زمان شروع جنگ در مارس سال ۲۰۱۱ در دست داشته اند. واشنگتن رسما ادعا می کند که تنها از «اپوزیسیون میانه رو و واجد صلاحیت» حمایت می کند. اما در مواردی گزارش های رسانه های غربی از ارتباطات شوم تری بین ارتش آمریکا و گروه های تروریستی پرده برداشته اند، مثل زمانی که گزارش شد که تسلیحات آمریکایی«به طور تصادفی» به دست شبکه های جهادی افراط گرا افتاده است.
این ظاهر سازی آمریکا- و دیگر متحدان ناتو و عرب آن- به حمایت از «شورشیان میانه رو» و عدم هرگونه دخالتی با گروه های ترویستی شناخته شده ای چون النصره و داعش، با آتش بس اخیر بود که فاش شد.
قابل درک است که لشگریان دیپلماتیک دولت اوباما از جمله پرزیدنت باراک اوباما و فرستاده مخصوص امور خارجی اش جان کری، شاید نسبت به وسعت واقعی جنگ کثیف آمریکا در سوریه و ارتباطات نظام مند این کشور با واحدهای تروریستی جاهل باشند. شاید این جبهه اوباما آنقدر ساده لوح و رشوه پذیر هستند که تبلیغات واشنگتن را در مورد دوگانگی بین «شورشیان میانه رو» و «تروریست» ها باور می کنند.
از این رو وقتی کری روز نهم سپتامبر طرح آتش بس را به همراه لاورف در ژنو اعلام کرد، دعوت های این دیپلمات آمریکایی برای جدا کردن «شورشیان میان روی» مورد حمایت آمریکا از گروه های تروریستی، ممکن است این برداشت ساده انگارانه را شکل داده باشد که چنین تمایزی حتما وجود دارد. وگرنه به چه شکل دیگری باید چنین درخواست عمومی عبثی را توضیح داد؟
هرچند که برای پنتاگون و سیا چنین نیست. جنگ طلبان پنهان در پنتاگون و لانگلی همگی از حقیقت پشت پرده خبر دارند. این حقیقت که تمام گروه های ستیزه جو در سوریه یک جبهه تروریستی را شکل می دهند، ولو تحت لوای نام های مختلف و تفاوت هایی ظاهری در تعهد نسبت به ایدئولوژی وهابی القاعده. اربابان جنگ می دانند که واشنگتن در کنار متحدان خود در ناتو و جهان عرب، حامی این جبهه تروریستی است.
هر کسی که از منشا پیدایش القاعده از دل کارگردانی سیا در افغانستان در دهه ۱۹۸۰ اطلاع داشته باشد، از دیدن نقش نظام مند فعلی سیا در کشمکش سوریه ذره ای شگفت زده نخواهد شد.
چنین چشم اندازی منطقا توضیح می دهد که چرا کارتر و به طور کلی ارتش آمریکا در مقابل طرح آتش بس کری با همکاری روسیه چنین مخالفت های توطئه انگیزی کرده اند. آنها می دانستند که آتش بس به دلیل ارتباطات نظام مند بین آمریکا و گروه های تروریستی نه تنها امکان پذیر نیست، بلکه یک آتش بس شکست خورده این ارتباطات نظام مند را بیشتر افشا خواهد کرد و آگاهی عمومی بیشتری را نسبت به همدستی آمریکا در جنگ سوریه به وجود خواهد آورد.
و همانطور که انتظار می رفت نگرانی های کارچاق کن های تروریستی پنتاگون و سیا به واقع آشکار شد. ظرف چند روز آتش بس کری- لاورف در ۱۲ سپتامبر به اجرا گذاشته شد و آنچه که در ادامه آن آمد غیرقابل انکار است: هیچ گونه جداسازی بین «میانه رو ها» و «تروریست ها» وجود نداشت. تمام گروه های ستیزه جو به نقض آتش بس در میادین جنگ شمال شهر حلب و دیگر مناطق در سطح سوریه ادامه دادند.
رسانه های غربی و آمریکایی در این باره که «رژیم» سوریه و متحد روسی آن اجازه حمل کمک های بشردوستانه به مناطق شورشی شرق حلب را نمی دهند، شروع به عربده کشی کردند. ولی این بازی شعاری نتوانست این واقعیت را بپوشاند که آتش بس از سوی تمام گروه های شبه نظامی نقض شده است و همین امر کار انتقال کاروان های کمک های انسان دوستانه برای ورود به حلب را ناممکن کرده است.
عامل دیگری که رسانه های غربی با آن بازی کردند، این بود که دولت ترکیه از انجام هماهنگی های لازم با مقامات سوریه در تامین مسیر لازم برای کاروان کامیون های سازمان ملل از مرز ترکیه به حلب امتناع کرده است. با توجه به پیشینه مستند شده دخالت ترکیه در استفاده از «کمک های بشردوستانه» به عنوان پوششی برای انتقال تسلیحات برای شورشیان، هشیاری به خرج داده شده از سوی دمشق قابل درک است.
به این ترتیب این آتش بسِ به مخمصه افتاده، فاش کننده همدستی آمریکا با تروریست ها در سوریه برای جهانیان بود. دروغ آمریکا درباره حمایت از «میانه روها» و مخالفت با «تروریست ها» یک بار و برای همیشه نشان داده شد که فریبی بیش نیست.
با توجه به مخاطرات شدیدی که درمعرض خطر قرار داشتن آتش بس برای جایگاه بین المللی آمریکا داشت، منطقی است که آن را تصمیمی اتخاذ شده از سوی پنتاگون برای خرابکاری در نظر بگیریم. بر همین اساس بود که روز ۱۷ سپتامبر هواپیماهای جنگی انگلیسی و استرالیایی پایگاه نیروهای ویژه ارتش سوریه را در نزدیکی دیرالزور در شرق سوریه مورد حمله قرار دادند که در نتیجه آن بیش از ۶۰ نفر کشته و قریب ۱۰۰ نفر دیگر نیز مجروح شدند.
آمریکا، انگلیس و استرالیا از آن زمان در نتیجه ادعا کردند که این یک حادثه اتفاقی بوده و هواپیمایشان قصد حمله به شبه نظامیان داعش را در آن منطقه داشته است. ائتلاف به رهبری آمریکا ادعا می کند که درباره این حمله هوایی تحقیقات لازم را انجام خواهد داد. همانطور که در موارد پیشین دیده ایم، مثل سال گذشته که آمریکا بیمارستانی را در قندوز افغانستان ویران کرد و بیش از ۳۰ نفر را به قتل رساند، ما می توانیم انتظار لاپوشانی موضوع را داشته باشیم.
رسانه های غربی و آمریکایی نیز به شیوه سرسپرده وار همیشگی شان برای کمک به لاپوشانی موضوع وارد عمل شدند. قتل عام دیرالزور عمدتا در گزارش های اصلی این رسانه ها مفقود بود و در مقابل به حادثه بمبگذاری نسبتا بی اهمیت نیویورک در همان روزها که هیچ کشته ای به همراه نداشت، اهمیت بسیار بیشتری دادند. اگر هم اشاره ای به حادثه این بمباران کردند، به خصوص رسانه های آمریکایی بی آنکه اتفاقی بودن این حمله هوایی را زیر سئوال ببرند، به طورخودکار آن را پذیرفتند.
به این ترتیب بود که برهم زدن آتش بس سوریه، برای خاموش کردن نورافکنی که به ناگهان بر دست های خون آلود و متعفن در جنگ کثیف آمریکا پرتو انداخته بود، ضرورتی حتمی محسوب می شد.
——————————
نویسنده: فینیان کانینگهام
Finian Cunningham روزنامه نگار که مقالات بسیاری را به چند زبان در زمینه مسائل بین المللی منتشر کرده است.
ما را در اینستاگرام دنبال کنید
فارس