اخبار جهادی – در یک بازه زمانی کوتاه، ترورهای متعددی با دقت عملیاتی بالا علیه چهرههای ارشد مقاومت در تهران، بیروت و سایر مناطق انجام شده است؛ تحرکاتی که فراتر از عملیاتهای کلاسیک اطلاعاتی بوده و حاکی از یک رویکرد هجومی چندلایه است که هدف آن نه فقط حذف فیزیکی افراد، بلکه القای ناتوانی محور مقاومت در پاسخدهی بازدارنده است.
پیام راهبردی تلآویو: هیچ نقطهای امن نیست
از ترور دکتر اسماعیل هنیه در قلب تهران تا شهادت حاج فواد شکر و صالح العاروری در بیروت، هدف رژیم صهیونیستی چیزی فراتر از حذف افراد کلیدی بوده است. تلآویو میکوشد این پیام را القا کند که «هیچکجا برای دشمنان اسرائیل امن نیست»؛ حتی در پایتختهایی که روزی بهعنوان عمق راهبردی مقاومت محسوب میشدند. ترورهای انجامشده در تهران، بیروت، دمشق و بغداد، صرفاً عملیاتی فیزیکی نیستند بلکه بخشی از یک مهندسی روانی و اطلاعاتیاند که تلاش میکند هم در داخل محور مقاومت شکاف ایجاد کند و هم تصمیمگیران را در تله سکوت و احتیاط بیش از حد گرفتار نماید.
سکوت استراتژیک یا شکست در بازدارندگی؟
نبود پاسخ متناسب از سوی ایران یا حزبالله به این ترورها، موجب تحلیلهای گوناگونی در میان افکار عمومی و بدنه حامی محور مقاومت شده است. برخی این سکوت را ناشی از تدبیر برای جلوگیری از ورود به یک جنگ فراگیر تفسیر میکنند اما در عمل، چنین سکوتی به سیگنال ضعف تعبیر شده و عملاً رژیم صهیونیستی را به برداشتن گامهای جسورانهتری ترغیب کرده است.
ترور سیدحسن نصرالله نقطه اوج این روند و عبور آشکار دشمن از خطوط قرمز مقاومت تلقی میشود. اینکه چگونه دشمن جرأت چنین اقدامی را پیدا کرده، ریشه در تحلیلهای پیشین او از رفتارهای تهران و بیروت دارد؛ جایی کهعدم پاسخ به ترورهای قبلی، بهمثابه چراغ سبز برای اقدامات بعدی درک شده است.
ورود مقاومت به زمین طراحیشده دشمن
تحولات اخیر نشان داد که رژیم صهیونیستی با هوشمندی، زمین بازی را بازتعریف کرده است. عملیاتهایی چون ترور در تهران یا حمله به مراکز فرماندهی در بیروت، نه فقط اقدامات نظامی بلکه پروژههایی برای تغییر معادلهی بازدارندگیاند. دشمن تلاش دارد با تکرار عملیاتهایی موفق، عنصر غافلگیری را به نفع خود تثبیت کرده و مقاومت را وارد فاز واکنشی (نه کنشی) کند. در نقطه مقابل، حفظ سطح حملات در حالت ایستا وعدم تنوع در زمین نبرد، موجب شده مقاومت به تدریج در چرخهای از پیشبینیپذیری گرفتار شود که برای دشمن مطلوبترین وضعیت است.
لزوم بازنگری راهبردی در تهران و بیروت
اکنون که دشمن توانسته خطوط قرمز را یکی پس از دیگری پشتسر بگذارد، دیگر سکوت و انفعال نمیتواند بخشی از یک راهبرد دفاعی تلقی شود. توازن قدرت نه فقط با شعار و بیانیه، بلکه با اقدامات میدانی احیا میشود. بازدارندگی، پیش از آنکه یک مفهوم نظامی باشد، یک اصل روانی است. وقتی دشمن، واکنشها را سبک، تأخیری و محافظهکارانه میبیند، شجاعت اقدامات بزرگتری در او تقویت میشود.
هماینک در مقطع حساسی قرار داریم که هرگونه تعلل، هزینههای سنگینتری را در پی خواهد داشت؛ نه فقط به دلیل از دست رفتن فرماندهان ارشد، بلکه به دلیل تضعیف قدرت بازدارندگی که یکی از ستونهای اصلی مقاومت در سالهای گذشته بوده است.
آینده مقاومت در گرو تصمیم امروز
اگر ترور سردار سلیمانی و شهید فخریزاده در گذشته زنگ خطر جدی بود، اکنون با ترور فرماندهان حزبالله و شهادت سیدحسن نصرالله، زنگ خطر به آژیر هشدار رسیده است. تهران و بیروت اگر در برابر ترورها واکنشی متناسب و متوازن نداشته باشند، باید انتظار تکرار این روند را داشت؛ روندی که نهتنها هزینهای برای تلآویو ندارد، بلکه هر بار موجب افزایش بازدارندگی آن خواهد شد.
پاسخ به ترور، نه از سر انتقام، بلکه از منظر ضرورت بازگرداندن معادله قدرت، باید در اولویت راهبردی محور مقاومت قرار گیرد. در غیر این صورت، دشمن با جسارت بیشتر، پروژه حذف فیزیکی و روانی مقاومت را ادامه خواهد داد.
انتهای پیام/