به گزارش اخبار جهادی، مؤسسه واشنگتن ضمن بررسی پیامدهای جنگ ۱۲ روزه، به توضیح راهبرد تهاجمی رژیم صهیونیستی پرداخته و توضیح میدهد که ائتلاف آمریکایی اسرائیلی باید دستاوردهای این جنگ را به موفقیتهای سیاسی گوناگون در سراسر منطقه و علیه ایران تبدیل کند در غیر این صورت باید در درازمدت با یک ایران هستهای مواجه شود که از یک زیرساخت تحقیق و توسعه هستهای پایدار بهرمند است.
مؤسسه واشنگتن، اندیشکده وابسته به نومحافظهکاران آمریکایی، ازجمله تأثیرگذارترین مراکز بر تصمیمات جمهوریخواهان در آمریکا محسوب میشود. عمده کارشناسان فعال در این اندیشکده، عقاید صهیونیستی پررنگ و آشکاری دارند.
مایکل آیزنشتات، مدیر برنامه مطالعات نظامی و امنیتی در این اندیشکده در یک یادداشت تحلیلی تحت عنوان «ضرر و مزیت حملات پیشدستانه علیه ایران»، ضمن ارزیابی میزان اثرگذاری حملات آمریکایی-صهیونی علیه ایران در جنگ ۱۲ روزه، ابراز نگرانی کرد که این حملات باعث شد تا موضع حامیان ساخت سلاح هستهای در ایران تقویت شود؛ استمرار تقویت این موضع البته بستگی به این دارد که این جریان بتواند راهبرد «لبهسازی هستهای» (nuclear hedging) (یعنی حفظ گزینه دستیابی به سلاح هستهای بدون ساخت واقعی بمب) را در برابر رخنه امنیتی-اطلاعاتی آمریکایی-اسرائیلی مصون نگاه دارد.
وی در ادامه پیشبینی میکند که آنچه در ادامه رخ خواهد داد بستگی به این دارد که اسرائیل و ایالات متحده تا چه اندازه بتوانند دستاوردهای نظامی اخیر را به موفقیتهای سیاسی پایدار بدل کنند؛ چه از طریق مذاکره گستردهتر و کارآمدتر با ایران و چه از راه بازداشتن و جلوگیری از بازسازی برنامه هستهای ایران با استفاده از ابزارهای اقتصادی، اطلاعاتی-خرابکارانه و اقدامات نظامی.
دست یافتن ایران به برنامه تحقیق و توسعه هستهای پایدار
آیزنشتات برنامه هستهای ایران را به جنگ ایران و عراق پیوند میزند و مدعی میشود که در سال ۱۹۹۹ به دلیل نگرانیهای ایران از حمله مجدد عراق، تلاش محرمانهای برای ساخت بمب در پیش گرفت. اما پس از افشای تأسیسات مخفی در ۲۰۰۲ و حمله آمریکا به عراق در ۲۰۰۳، ایران فعالیتهای تسلیحاتی را متوقف اما غنیسازی اورانیوم را ادامه داد و این اقدام به هسته اصلی راهبرد لبهسازی تبدیل شد.
در ۲۰۱۱، آمریکا و اروپا تحریمها را تشدید کردند که نهایتاً به توافق هستهای ۲۰۱۵ (برجام) منجر شد. این توافق فعالیتهای هستهای ایران را محدود کرد اما عملاً در بلند مدت زمینه مشروعیتیافتن ایران بهعنوان یک کشور «در آستانه هستهای» را فراهم آورد.
این نومحافظهکار صهیونیست در توضیح رفتار ایران در قبال برجام مدعی میشود که هرچند ایران به مفاد توافق پایبند بود اما سیاستهای منطقهای ایران با روح توافق تناقض داشت. این درحالی بود که دولت اوباما از واکنش سخت اجتناب میکرد و ایران هم از برجام بهعنوان پوششی برای رفتارهای بیثباتکننده خود در سوریه، لبنان و یمن بهره میبرد. اندکی پس از امضای برجام، سردار قاسم سلیمانی به مسکو رفت تا فعالیت مشترک ایران و روسیه را در سوریه هماهنگ کند. این روند به تثبیت حکومت اسد، تجهیز حزبالله لبنان و تشدید حمایت از انصارالله یمن منجر شد.
آیزنشتات اعتراف میکند که در سال ۲۰۱۸، ترامپ در حالی آمریکا را از برجام خارج که ایران همچنان برخی از محدودیتهای توافق را رعایت میکرد؛ دولت ترامپ همزمان هیچ جایگزین مشخصی هم برای مهار برنامه هستهای ایران نداشت. ایران بهتدریج غنیسازی را در مقادیر و سطوح بالاتر از سر گرفت. اقدامات خرابکارانه پنهان اسرائیلی توانست پیشرفت این برنامه را تا حدود مختل کرد اما نتوانست آن را متوقف کند.
درنهایت کارشناس مؤسسه واشنگتن مدعی میشود که ایران در سال ۲۰۲۴ پس از بیست سال توانست یک فرایند تحقیق و توسعه هستهای ساختارمند و پایدار را به وجود آورد و تا سال ۲۰۲۵ بهاندازه ساخت ۱۰ بمب، اورانیوم نزدیک به سطح تسلیحاتی غنیسازی کرد و زمان گریز را به کمتر از یک هفته کاهش داد؛ البته برای ساخت بمب قابل پرتاب با استفاده از موشک حداقل یک سال زمان نیاز داشت.
عناصر اصلی ساخت راهبرد تجاوز اسرائیلی به ایران
کارشناس صهیونیست مؤسسه واشنگتن، عملیات طوفان الاقصی را سرآغاز جنگ تمام عیاری میداند که در آن ضربه سنگینی به ایران و محور مقاومت در سراسر منطقه وارد شد؛ او مدعی میشود که با تضعیف حزبالله و حماس و سقوط دولت اسد در سوریه، مسیرهای لجستیکی و پشتیبانی ایران با حزبالله و گروههای مقاومت فلسطینی، مسدود شد.
همچنین حملات اسرائیل به مواضع ایران در داخل و خارج از مرزهای آن، در نهایت ایران را به این نتیجه رساند که باید زرادخانه موشکهای بالستیک خود را دو تا سه برابر افزایش دهد.
آیزنشتات در تحلیل تصمیم صهیونیستها برای حمله مستقیم به ایران مدعی میشود که علاوهبر شرایط مذکور عوامل زیر سبب شد تا راهبرد تهاجمی اسرائیل پسا ۷ اکتبری شکل بگیرد:
پیشگیری از بالفعل شدن خطرات وجودی
باور جدی به تهدید هستهای و موشکی ایران
حمایت کامل دولت آمریکا
تجربه موفق حملات قبلی اسرائیل به عراق و سوریه
فرهنگ راهبردی اسرائیل که ریسکپذیری و اقدام در شرایط نامعلوم، دو نیرومحرکه اصلی آن هستند.
به زعم آیزنشتات اسرائیل با اتکا بر این راهبرد، به همه عناصر اصلی برنامه هستهای ایران حمله کرد: دانشمندان ارشد، تأسیسات اورانیوم، سانتریفیوژها و مراکز غنیسازی در نطنز. آمریکا نیز به عنوان یکی از عناصر اصلی ساخت راهبرد تهاجمی اسرائیل، به مراکز هستهای ایران حمله کرد. او مدعی است که اطلاعات ارائه شده توسط رئیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی نشان میدهد که تأسیسات هستهای ایران بیش از این فعال نیست اما همچنان مشخص نیست که ذخایر اورانیوم غنیشده، دیگر سانتریفیوژهای ایران در چه مکانی، پنهان شدهاند.
ابهام در آینده توان و راهبرد هستهای ایران
آیزنشتات تأکید میکند که مشخص نیست ایران چه زمانی بتواند توان اسمی تولید اورانیوم با غنای بالا را بازسازی کند. او بر این باور است که تجربه عراق نشان میدهد چنین تصمیمی زمانبر است و با درنظر گرفتن رخنه اطلاعاتی اسرائیل و خطر حمله مجدد، ایران احتمالاً بازسازی را به تعویق خواهد انداخت و به یک لبهسازی نهفته بسنده میکند. با این حال، ممکن است تلاش کند در نقاط کور اطلاعاتی اسرائیل یا در تأسیسات عمیق و پنهان برنامه مخفی خود را ادامه دهد. بازیابی اورانیوم احتمالاً مدفون شده یا خرید آن از خارج، برای مثال از کره شمالی، هم محتمل است.
تیم کارشناسی مؤسسه واشنگتن مدعی است که بنابر دلایل زیر ایران همچنان به «راهبرد لبهسازی هستهای» ادامه خواهد داد:
آسیبپذیری جغرافیای وسیع ایران
رخنه امنیتی-اطلاعاتی اسرائیل
ضعف در قدرت پدافندی ایران
احتمال فعال شدن عناصر خرابکار در داخلی و خارج از مرزها علیه مواضع ایرانی
نامشخص بودن اثرگذاری بمب هستهای بر بازدارندگی در برابر آمریکا و اسرائیل
تشدید فشارهای اقتصادی
این تیم کارشناسی اصرار دارد که آمریکا همچنان باید بر «گزینه مذاکرات» پافشاری کند و ائتلاف اروپایی و منطقهای خود را برای حفظ و تقویت اهرم فشار علیه ایران، فعالتر سازد.
جمعبندی: جنگ ۱۲روزه؛ مهار ایران یا سرآغازی برای ایران هستهای؟
آیزنشتات در نهایت تأکید میکند که حمله اسرائیلی-آمریکایی به ایران هرچند بسیار پرریسک بود اما توانست ایران را از وضعیت «آستانه هستهای شدن» و «حرکت پرسرعت به سمت دو تا سه برابر کردن ذخایر موشکی خود» دور کند.
او توضیح میدهد که هرچند تهران ممکن است برای ساخت سلاح هستهای، تصمیماتی بگیرد اما «ابهام زیاد در موفقیت یا ناکامی آنها» وجود دارد؛ از این رو احتمالا تهران «روی مقابله با تهدیدات داخلی و حفظ بقای خود تمرکز میکند» و این سبب میشود که هدف آمریکایی-اسرائیلی «جلوگیری از گریز هستهای ایران» عملی شود. بنابراین برای حفظ این وضعیت، اسرائیل باید سامانه اطلاعاتی خود را تقویت کند و آماده خرابکاری مخفیانه یا اقدامات نظامی باشد و حتی اگر مجبور شود بدون آمریکا وارد عمل شود.
کارشناس مؤسسه واشنگتن اعتراف میکند که تداوم چنین راهبردی در بلندمدت بسیار دشوار است. تجربه تاریخ نشان میدهد پیروزیهای نظامی عمر کوتاهی دارند و تحولات غیرقابل پیشبینی میتوانند روند امور را تغییر دهند. پرسش کلیدی آیزنشتات این است که آیا آمریکا و اسرائیل میتوانند دستاوردهای نظامی اخیر را به موفقیت سیاسی پایدار بدل کنند؛ از جمله مهار حزبالله، تثبیت وضعیت فعلی در سوریه و دستیابی به توافقی جامعتر با ایران. در غیر این صورت، جنگ ۱۲ روزه میتواند سرآغاز مرحله طولانیمدت برای مهار ایران باشد یا سرآغاز فصلی بسیار خطرناکتر که به گریز هستهای ایران منتهی خواهد شد.
انتهای پیام/
منبع: فارس