به گزارش اخبار جهادی، «عادیسازی روابط، گرهگشای بحران سوریه خواهد بود یا تکرار تجربه تلخ سودان». با این تیتر، حامد أبو العز نویسنده فلسطینی به بررسی اقدام نگرانکننده برخی بازیگران منطقهای و بینالمللی برای زمینهسازی به منظور عادیسازی روابط میان دمشق با تلآویو پرداخت.
از باکو تا تلآویو؛ پشتپرده نشستهای محرمانه سوری-اسرائیلی
در مقدمه این یادداشت که در روزنامه فرامنطقهای «رأی الیوم» منتشر شد، آمده است: «در میان تحولات نگرانکننده ژئوپلیتیکی در سوریه امروز، تلاش برخی بازیگران منطقهای و بینالمللی برای سوق دادن دمشق به سمت عادیسازی روابط با تلآویو، بهعنوان بخشی از بازآفرینی نظم جدید منطقهای در خاورمیانه، به چشم میخورد. این روند، هرچند در ظاهر نشانهای از واقعگرایی سیاسی در دوران دگرگونیهای بزرگ است، اما در بطن خود حامل خطراتی جدی برای انسجام اجتماعی کشور است؛ خطراتی که مهار آنها در کوتاهمدت و بلندمدت دشوار خواهد بود».
وی ادامه داد که به اعلام منابع دیپلماتیک، دیدارهای محرمانهای در باکو میان مقامهای سوری وابسته به دولت شورشیان حاکم بر دمشق و نمایندگانی از اسرائیل برگزار شده است. این دیدارها در جریان سفر رسمی ابومحمد الجولانی که خود را رئیس دوره انتقالی سوریه اعلام کرده، به جمهوری آذربایجان و ملاقاتش با الهام علیاف انجام شده است.
هرچند این نشستها بهطور رسمی اعلام نشدهاند، اما در چارچوب یک کمپین هدفمند برای آمادهسازی فضای عادیسازی روابط میان دمشق و تلآویو صورت گرفته است؛ روندی که با پیامهای غیرمستقیم و تفاهمات امنیتی محدود آغاز میشود و در نهایت به توافقات سیاسی علنی با شعارهایی چون «صلح منطقهای» و «پایان انزوا» ختم خواهد شد.
جولان؛ خط قرمز هویت ملی سوریه در برابر معاملههای سیاسی
نویسنده ادامه میدهد: «با این حال، واقعیت سوریه با تاریخ پرتنش، ساختار اجتماعی پیچیده و جایگاه نمادین آن در وجدان عربی، این مسیر را به یکی از خطرناکترین گزینهها تبدیل کرده است. در سوریه، عادیسازی روابط با اسرائیل صرفاً یک توافق دیپلماتیک یا معامله اقتصادی نیست، بلکه مستقیماً با هویت ملی و حاکمیت این کشور گره خورده است—بهویژه با مسئله جولان اشغالی. جولان نه فقط یک منطقه تحت اشغال، بلکه نمادی ریشهدار در حافظه جمعی سوریهاست، و هرگونه معامله حتی نمادین بر سر آن، بهمثابه خیانتی تمامعیار تلقی خواهد شد».
در ادامه یادداشت مذکور آمده است: «دل بستن به اینکه عادیسازی روابط با اسرائیل میتواند به انزوای سوریه پایان دهد یا درهای حمایت مالی و سیاسی را بگشاید، امری فریبنده است و واقعیتهای معاصر، شکنندگی آن را اثبات میکنند».
تکرار سناریوی سودان در سوریه
به باور نویسنده، تجربه سودان نمونهای زنده از این موضوع است. واشنگتن و تلآویو تلاش کردند خارطوم را متقاعد کنند که ورود به مسیر عادیسازی، درهای حمایت بینالمللی را خواهد گشود و سودان را به آغوش «جامعه جهانی» بازمیگرداند. اما آنچه رخ داد، کاملاً برعکس بود: تنها چند ماه پس از این وعدهها، بحران داخلی سودان به جنگی داخلی و ویرانگر تبدیل شد؛ بافت اجتماعی از هم پاشید، دولت از درون فرو ریخت و شهرها به میدانهای نبرد بدل شدند—صحنهای که تمام مفاهیم فروپاشی را در خود دارد.
لذا پیام روشن این نمونه آن است که عادیسازی، راهحل بحرانهای کشورهایی با وضعیت بحرانی نیست؛ بلکه اغلب بهعنوان عاملی تشدیدکننده عمل میکند، زیرا در داخل کشور بهعنوان تسلیم رایگان در برابر اصول بنیادین ملت سوریه و انقلاب آن تلقی میشود و به تعمیق شکافهای داخلی میان نیروهای مخالف و موافق عادیسازی منجر میشود.
العز در ادامه نوشت: «در مورد سوریه، هزینه این مسیر بسیار بالاتر به نظر میرسد؛ زیرا تلاش دولت برای گشودن کانالهای پنهانی با اسرائیل، نقض آشکار اصولی است که انقلاب بر پایه آنها شکل گرفته، جایگاه دولت را نزد مردمش تضعیف میکند و در سطح منطقهای و بینالمللی نیز بر شدت تردیدها نسبت به مشروعیت آن میافزاید».
عادیسازی؛ راهحل یا آغاز بحران تازه؟
بنا بر این یادداشت، تلاش برای معرفی عادیسازی روابط با اسرائیل بهعنوان یک «تاکتیک سیاسی» یا ضرورت عملگرایانه در دوران پساجنگ، نادیدهگرفتن ماهیت وجودی منازعه عربی-اسرائیلی است؛ منازعهای که فراتر از اختلافات مرزی، درهمتنیدگی عمیقی با باورهای عقیدتی و هویتی دارد. تقلیل این بحران به محاسبات اقتصادی یا تفاهمات امنیتی، نوعی سادهانگاری راهبردی است که از درک ساختار بنیادین این منازعه غافل مانده است.
در شرایطی که سوریه با ضعف نهادهای حکومتی، نبود چشمانداز ملی فراگیر و سلطه چندقطبی خارجی مواجه است، هرگونه گام در مسیر عادیسازی، در نگاه داخلی بهعنوان تسلیم در برابر فشارهای بیرونی تلقی میشود؛ نه تصمیمی مستقل و ملی. این امر شکاف میان حکومت و مردم را عمیقتر کرده و بحران را در اشکال جدیدی بازتولید میکند.
نفوذ خارجی و تهدید استقلال سوریه
سوریه امروز بیش از آنکه نیازمند توافقی شکننده با دشمن تاریخی باشد، به آشتی داخلی، بازسازی بافت اجتماعی و تقویت استقلال سیاسی خود نیاز دارد. عادیسازی نه تنها راهحل نیست، بلکه دروازهای به مرحلهای تازه از بیثباتی است؛ جایی که «کارت اسرائیل» به ابزاری برای مشروعیتبخشی به سلطه خارجی و بازآرایی داخلی بر اساس خطوط مذهبی و منطقهای تبدیل میشود.
بنابراین، مخالفت با عادیسازی روابط در چارچوب سوریه، صرفاً یک موضعگیری ایدئولوژیک خشک نیست، بلکه رویکردی استراتژیک و عقلانی است که بر حفظ حاکمیت ملی وعدم چشمپوشی از حقوق تاریخی تأکید دارد. دو شرط اساسی برای دستیابی به ثبات واقعی، نه دویدن به دنبال وعدههای شکننده از سوی قدرتی اشغالگر که هرگز به هیچ توافق یا تعهدی پایبند نبوده است.
گسترش حضور امارات در سوریه
این پژوهشگر سیاست عمومی و فلسفه سیاسی مینویسد: «همزمان با بحثهای مربوط به عادیسازی روابط سوریه با اسرائیل و تلاشها برای بازطراحی توازنهای منطقهای، تحرکاتی نگرانکننده در حال شکلگیری است که به گسترش حضور امارات در خاک سوریه مربوط میشود؛ بهویژه از طریق پروژه احداث پایگاه نظامی در مناطق شمالی کشور، با ادعای مشارکت در بازسازی و مبارزه با افراطگرایی. اما این روایت رسمی، اهدافی عمیقتر را پنهان میکند؛ اهدافی که به بازآرایی ساختار امنیتی و اطلاعاتی سوریه و تثبیت نقش امارات بهعنوان بازیگری منطقهای در مناطق مورد مناقشه مربوط میشود.
طبق تبلیغات رسمی، این پایگاه قرار است نیروهایی از «هیئت تحریر الشام» را آموزش دهد، در اقدامی که هدف آن بازتولید این گروه تحت پوشش مبارزه با افراطگرایی است. اما واقعیت نشان میدهد که مأموریت اصلی این پایگاه ماهیتی اطلاعاتی دارد و تمرکز آن بر رصد تحرکات ترکیه در سوریه و مقابله با نفوذ جریان اخوانالمسلمین است. جریانی که امارات آن را تهدیدی دائمی از منظر ایدئولوژیک و استراتژیک تلقی میکند.
سوریه، موزاییک نفوذ خارجی
نویسنده تاکید میکند که از منظر داخلی سوریه، ورود یک قدرت منطقهای جدید به این حوزه مورد مناقشه، بیتردید بدون پیامد نخواهد بود. پذیرش چنین حضوری، اگرچه در قالب یک معامله سیاسی، به تعمیق چندگانگی در مراکز تصمیمگیری منجر میشود و راه را برای بازتولید الگویی از نفوذ تکهتکهشده باز میگذارد؛ الگویی که در آن، هر کشور خارجی سهمی از حاکمیت سوریه را در اختیار دارد و کشور به موزاییکی از مناطق نفوذ درهمتنیده تبدیل میشود.
راهحل بحران سوریه
آنچه تا این لحظه روشن است، این است که سوریه که برای دههها میدان نبرد ایدئولوژیک میان ناسیونالیسم عربی، حزب بعث و اسلام سیاسی بود، امروز به عرصه رقابت میان پروژههای منطقهای بدل شده است؛ جایی که جاهطلبیهای بینالمللی در هم تنیدهاند. راهحل نهایی، در «وحدت داخلی میان دولت و مردم، رد عادیسازی روابط با اسرائیل و حفظ استقلال کشور» نهفته است.
انتهای پیام/
منبع: فارس