به گزارش اخبار جهادی، در طول یک ماه گذشته شاهد توجه بیشتر سران رژیم صهیونیستی به تحولات جبهه جنوب لبنان-شمال فلسطین اشغالی و همچنین تمرکز ویژه آنها بر اجرای عملیات های تروریستی در لبنان بودیم. این «توجه و تمرکز» حاصل اثربخشی سلسله اقدامات حزب الله در جنگ اطلاعاتی-امنیتی علیه اسرائیل و عملیاتهای موفق گروههای مقاومت لبنانی، عراقی و یمن در فلسطین اشغالی بود. به گونه ای که وضعیت را برای رژیم اسرائیل غیرقابل تحمل کرده است.
ترور اسماعیل هنیه، صالح العاروری، فواد شکر، ابراهیم عقیل، علی کرکی و محمد حسین سرور و دهها فرماندهان میدانی و عضو ارشد حزب الله نه تنها فشار موجود بر رژیم اسرائیل را کم نکرد بلکه برعکس فشار روانی ناشی از واکنش مقاومت به این ترورها را افزایش داد و روند تخلیه شهرک نشینان از شمال فلسطین اشغالی را بیشتر کرد.
این فشار به قدری برای صهیونیستها سنگین بود که زمانی آموس هوکشتاین، مشاور ویژه و فرستاده ویژه رئیسجمهور آمریکا در لبنان در آخرین جمله خود گفت نصرالله با رد پیشنهاد آتش بس بر اساس قطعنامه ۱۷۰۱ سازمان ملل، تشدید جنگ را انتخاب کرد و دقیقا ده روز بعد از این جملهی معنادار، شاهد اجرای عملیات ترور سید حسن نصرالله در منطقه حاره حریک و شهادت وی و چند تن دیگر از مقامات حزب الله و ایران بودیم.
به هر صورت وضعیت آشفته منطقه غرب آسیا به ویژه جبهه جنوب لبنان-شمال فلسطین اشغالی به جایی رسیده است که گمانهزنیها برای حمله زمینی به لبنان و حتی جنوب سوریه مطرح است.
تهاجم زمینی اسرائیل به لبنان برای حزب الله مسئله جدیدی نیست و پیشتر در سال ۱۹۸۲ میلادی (۱۶ خرداد ۱۳۶۱ ه.ش) نیز رخ داده است. صهیونیستها در این جنگ به بهانه ترور سفیر خود در انگلیس و همچنین تعقیب نیروهای فلسطینی سازمان آزادیبخش به جنوب لبنان حمله کرد و با پشتیبانی سنگین هوایی و توپخانهای ظرف چند روز به بیروت رسیدند و نیروهای فلسطینی، لبنانی و سوری را در غرب بیروت به محاصره و با مذاکره به تسلیم کشاندند. این جنگ در ابتدا منجر به اخراج نیروهای فلسطینی از جنوب لبنان و سرکوب جریان های اسلام گرای لبنانی شد اما در ادامه با تشکیل حزب الله و تقویت دیگر گروههای مقاومت در لبنان، با یک جنگ فرسایشی روبرو شد که اسرائیل را ناچار به تخلیه جنوب لبنان کرد.
در سال ۲۰۰۶ میلادی (۱۳۸۵ ه.ش) در جنگ دوم نیز که به جنگ ۳۳ روزه مشهور است، ارتش اسرائیل اقدام به حمله زمینی به جنوب لبنان کرد و یک کیلومتری نوار مرزی جنوب لبنان پیشروی کرد اما در پایان جنگ از این مناطق عقب نشینی کرد و جنگ با قطعنامه ۱۷۰۱ سازمان ملل متحد به پایان رسید.
قطعنامه ۱۷۰۱ یکی از قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد است که در ۱۱ آگوست ۲۰۰۶ میلادی (۲۰ مرداد ۱۳۸۵) برای اتمام جنگ حزب الله لبنان و اسرائیل صادر شد. طبق این قطعنامه، حزب الله باید جنوب لبنان را تخلیه و به شمال رودخانه لیتانی عقب نشینی کند تا نیروهای ارتش لبنان و نیروهای یونیفل در این مناطق مستقر شوند. همچنین ارتش اسرائیل باید نیروهای خود را از مناطق جنوبی لبنان خارج کند و به تمامیت ارضی این کشور پایبند باشد.
به طور کلی حمله زمینی اسرائیل به لبنان ایده ای است که در داخل رژیم صهیونیستی نیز موافقین و مخالفین جدی دارد. موافقین حمله زمینی، شرایط را با توجه به ترور فرماندهان ارشد و دبیرکل حزب الله، پیشرفت امکانات نظامی خود و واکنش ضعیف مقاومت به حملات پیاپی در لبنان خوب ارزیابی میکنند و مخالفین نیز با نگاه به گذشته دلایل متعددی را بیان میکنند و خواستار عدم ریسک ارتش در این زمینه هستند.
با این همه، جهت حملات زمینی احتمالی ارتش اسرائیل شامل موارد زیر است:
۱- حمله به جنوب لبنان و ایجاد یک نوار امنیتی در سراسر مرز جنوبی لبنان:
در این سناریو اسرائیل میتواند اقدام به ایجاد یک نوار امنیتی به عرض ۵-۱۰ کیلومتر در جنوب لبنان کند که موجب اشغال شهرک های لبنانی خواهد شد. این اقدام تمام نیروهای مهاجم اسرائیل را زیر ضربات واحد ضدزره حزب الله میبرد و تلفات سنگینی را میتواند برای صهیونیستها به دنبال داشته باشد.
۲- حمله گسترده در جنوب لبنان:
این سناریو میتواند از یک تا سه محور انجام شود:
الف (فلش آبی) – پیشروی در جاده الناقوره-صور تا صیدا و جنوب بیروت. (میزان احتمال بالا)
ب (فلش قرمز) – حرکت به سمت شهرک های مارون الرأس و بنت جبیل و سپس حرکت به سمت شهر نبطیه. (میزان احتمال کم)
ج (فلش سفید) – حرکت از شمال کریات شمونه به سمت شهرک مرجعیون و شهر نبطیه و سپس ادامه حرکت به سمت استان بقاع. (میزان احتمال متوسط)
۳- حمله به جنوب سوریه و شرق لبنان:
این مسیر در نگاه اول چندان محتمل نیست اما اگر نگاهی به وضعیت دولت و ارتش سوریه، مناطق ناآرام جنوب سوریه و سکوت معنادار مسلحین و مخالفین قدیمی مقاومت در درعا و سویدا بیندازیم متوجه میشویم که سوریه توان کافی برای مقابله با حمله سنگین ارتش اسرائیل را ندارد و پیشروی اسرائیل در این محور میتواند سرعت بالاتری نسبت به جنوب لبنان داشته باشد. اگرچه ارتش اسرائیل در درعا و قنیطره تنها با ارتش سوریه طرف نیست و گروههای مقاومت نیز حضور پررنگی در آنجا دارند، اما اسرائیل در یک نبرد چند جانبه قرار دارد و چه بسا که حمله در این محور، مسلحین و تکفیریهای سوری را به آنها پیوند دهد.
در آخر باید گفت سناریوهای یاد شده در مورد مسیرهای حمله زمینی احتمالی ارتش اسرائیل، با توجه به حرکت های گذشته و تاکتیک های صهیونیستها در نبرد زمینی در نظر گرفته شده است و مواردی که بیان شد قطعی نیستند. همچنین این احتمال وجود دارد که برخی از آنها در کنار یکدیگر اجرا شوند و یا ممکن است هر یک از این مسیرها مکمل مسیر دیگر باشند.
حمله زمینی اسرائیل به کشورهای منطقه امری قطعی است که ابتدا در نوار غزه و سپس در لبنان و سوریه رخ خواهد داد و ممکن است به سایر کشورهای عربی نیر تسری یابد، اما چگونگی و زمان آن مشخص نیست. صهیونیستها مطابق با شرایط موجود پیشروی میکنند و هرجا احساس کنند دیگر وقت جنگ نیست، دست نشانده های آمریکایی و اروپایی خود را جلو میفرستند تا آتش بس را در آخرین خط برقرار کند. آنها به واکنش طرف مقابل نگاه میکنند، تحلیل و بررسی میکنند و هر جا به عزم و اراده آهنین برخورد کنند از مواضع تند و بی حد و حصر خود عقب نشینی میکنند اما اگر ذرهای اختلاف و سستی در طرف مقابل خود حس کنند تا کندن ریشه و بنیان دشمن خود پیش میروند. نگاهی به وضعیت فلاکت بار امروز فلسطین و غزه، وضعیت فردای لبنان و سوریه و همچنین خواب های نتانیاهو برای آینده ایران و یمن را روشن میکند.
انتهای پیام/
منبع: تحولات جهان اسلام