از قرائن چنین برمی آید که هستههای نهفتهای که از زمان کنار رفتن دولت اصلاحات در سال ۸۴، تا حدی احتیاط پیشه کرده بودند، اخیرا به صراحت از «به رسمیت شناسی» میگویند.
یکی از استراتژیکترین امتیازاتی که تیم ترامپ-نتانیاهو برای گرفتن آن از جمهوری اسلامی ذیل فشار سنگین اقتصادی و عملیات روانی همهجانبه دنبال میکند، بحث «به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی» است تا بدینوسیله، مهمترین مانع بر سر حصول و تحقق «معامله قرن» و غصب تمام و کمال سرزمینهای فلسطینی، برداشته شود. در راستای تحقق همین هدف، در هفتههای اخیر شاهدیم که در فضای رسانهای کشور، از برخی هستههای خفته دوباره پیامهای مشکوکی ارسال میشود.
شاید این خط از تابستان گذشته، توسط محمود سریعالقلم، استاد علم سیاست در دانشگاه شهید بهشتی و از مشاورین سیاسی سابق حسن روحانی، کلید خورد. سریعالقلم مصداق همان «تقی زاده» های جدید است که رهبر انقلاب در سخنرانی یک فروردین ۹۸ در مشهد به آن اشاره کردند، کسانی که غرب را اسطورهی همهچیزتمام و در اوج قله پیشرفت و توسعه و ایران را در حضیض عقبماندگی جهانسومی میداند و با همین دیدگاه نظریهپردازی میکند و معالاسف، دیدگاههای او و امثال او نفوذ بالای در ذهنیت برخی مسؤولان دارد و وارد سیاستگذاریها کلان برای ۸۵ میلیون ایرانی میشود.
او که در زمان فضاسازیهای رسانهای برای آغاز مذاکرات هستهای در سال ۹۲، از مدافعان سرسخت توافق هستهای بود و منتقدان را تلویحاً مشتی «لبو فروش» و «راننده تاکسی» بی سواد میخواند، در اوایل مرداد ۹۷، در متنی که در وبسایت خود منتشر کرد، مدعی شد که از اول می دانسته که برجام هیچ نوع گشایشی برای ایران ایجاد نخواهد کرد و روحانی و ظریف را به خوشخیالی و سادهاندیشی درباره ساختار سیاسی آمریکا متهم کرد. اما نکته مهم و هدف از نوشتن آن متن، چنین بخشهایی بود:
” اگر کسی آمریکا را بشناسد میداند که در سیاستگذاریهای دولت و حاکمیت آمریکا نسبت به ایران و منطقه خاورمیانه، جایگاه یهودیان آمریکا بسیار تعیینکننده است و موضع آنها در بیستسال اخیر ثابت بوده است. آنها میگویند که آمریکا و ایران نمیتوانند مسائلشان را در حوزههای هستهای، اقتصادی، و تاریخی مثل ۲۸ مرداد و گروگانگیری حل کنند، و به مساله اسرائیل نپردازند.”
سریعالقلم سپس مقصود اصلی خود را بیان میکند:
” آنها مدعیاند که هیچکدام از این موضوعات حل نمیشود مگر اینکه آن موضوعِ مدنظر آنها هم حل شود. موضوع هستهای برای غرب مهم است نه بخاطر اهمیت خود موضوع هستهای بلکه به دلیل امنیت اسرائیل. پاکستان امروز یک قدرت هستهای است و گفته میشود حدود ۸۰ کلاهک هستهای دارد، اما کسی با پاکستان کاری ندارد. چرا؟ چرا حقوقبشر و موضوع هستهای را برای ایران مساله میکنند و برای برخی کشورهای دیگر نمیکنند؟ چرا حضور ما در منطقه حساسیتزا میشود اما حضور عربستان و ترکیه و در مرتبه بعدی مصر در منطقه حساسیتزا نمیشود؟ ۸۰ تا ۹۰ درصد کانون اختلافات ما با آمریکا و به تبع آن با غرب، موضوع اسرائیل و لابی یهودیان آمریکاست. این یک واقعیت است که ما باید در محاسباتمان در نظر بگیریم.” [۱]
البته دیدگاههایی از سنخ سریعالقلم در مراکز حساس مطالعاتی و تدوین سیاست که به عنوان اتاق فکر دولتهای ۲۰ سال اخیر عمل میکنند، ریشه دوانده و ما تجلیات آن را در ماجرای امتیازات یکطرفه در برجام، اعتماد به دشمن علیرغم خوردن ضربات مکرّر از این ناحیه، بیتوجهی به شرکا و متحدان سنتی، بی توجهی به تجربیات قبلی در دور زدن تحریمها، راهگشایی برای شرکتهای غربی در دوران پسابرجام و گشودن کانالهای کشور برای تأثیرگذاری فرهنگی سفارتخانههای خارجی و امثال ما شاهد بوده و هستیم.
مسؤول مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری در اواخر دولت دوم خاتمی، در نامهای به رئیس جمهور وقت (که انتشار عمومی پیدا نکرد)، حل مشکل هستهای و توسعه کشور را منوط به تنش زدایی با رژیم صهیونیستی خوانده بود.
همین نوع دیدگاهها در نوشتن برنامه چهارم توسعه در دولت خاتمی به تمامی متجلی شد و مبنای نظری آن برنامه (که به علت شدت وادادگی و استحالهخواهی در دولت نهم از دستور کار خارج شد)، ایدئولوژیزدایی از جمهوری اسلامی در سیاست داخلی و به خصوص سیاست خارجی و بحث رژیم صهیونیستی بود، چنانکه در کتاب «مبانی نظری و مستندات برنامه چهارم توسعه» (سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور، ۱۳۸۶) به صراحت بحث «توسعه» ایران به بحث حل کردن مشکل با اسرائیل گرهخورده عنوان میشود:
فی النتیجه، ذیل چنین ذهنیتی، محوریت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران در «محور مقاومت»، تحت عنوان «آرزوهای رمانتیک ملی، اسلامی و اسطورهای» تخطئه میشود:
و در جای دیگری از کتاب، ایدئولوژی انقلابی مقاومت را موجب خسران ایران و «اعتلای منزلت» آمریکا و اسرائیل میخواند:
اما وجه خطرناک این طرز تفکر آنجا جلوهگر میشود که به زعم نویسندگان این کتاب (که مع الاسف در دولت اعتدال به جایگاههای حساس برنامهریزی و سیاستگذاری بازگشتند)، توسعه نظامی و سرمایهگذاری کلان نظامی را (آن هم در منطقهای پرآشوب و همیشه بحرانی غرب آسیا) موجد «امنیت» نمیدانند و خواستار محدودیت در گسترش و توسعه بخش نظامی میشوند:
اکنون شاید راحت تر بتوان درک کرد که مفاهیم مجعول و مندرآوردی از قبیل «منطقه قوی به جای کشور قوی» که از زبان حسام الدین آشنا و محمدجواد ظریف و خود حسن روحانی بارها شنیده شده، از کجا ریشه میگیرد.
شاید اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی ایران، کسی که قبح ماجرای به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی را ریخت و به عنوان چهرهای که مسوولیتهای کلیدی در نظام داشت، به صراحت از موجودیت این رژیم دفاع کرد، عبدالله نوری بود.
او به عنوان مدیر مسؤول روزنامه دوم خردادی «خرداد»، با موارد اتهامی متعدد از قبیل توهین و افترا به مسؤولان و دستگاههای وابسته به نظام و نشر اکاذیب برای تشویش اذهان عمومی، فعالیت تبلیغی علیه نظام، نشر مطالب مخالف موازین دینی، اهانت به مقدسات مذهبی، مقابله با نظرات و دیدگاههای اصولی حضرت امام خمینی (ره) و اهانت به ایشان، ترغیب به شناسایی رژیم نامشروع صهیونیستی، تبلیغ به نفع گروهک غیرقانونی نهضت آزادی و دفاع از جبهه ملی، ترویج سیاسی قائم مقام مخلوع رهبری (منتظری)، تشویق به مبارزه علیه برخی احکام مسلم اسلام و القای تضاد عقلانیت و دین بود.
دادگاه عبدالله نوری در روز شنبه ۸ آبان ۱۳۷۸ به صورت علنی و در حضور هیأت منصفه در دادگاه ویژه روحانیت آغاز گردید. در جلسات این دادگاه که شش جلسه به طول انجامید عبدالله نوری با آزادی تمام به دفاع از خود پرداخت و دفاعیات وی سندی محکم و گویا بر انحراف او از مسیر انقلاب و افکار و ایدههای ناب حضرت امام خمینی (ره) شد.
نوری در یکی از جلسات دادگاه به صراحت گفت:
” اگر فلسطینیها خواستار صلح با اسرائیل هستند، ما کی هستیم که به دنبال جنگ باشیم.” [۲]
از قضاء یکی از موارد اتهامی او به عنوان مدیر مسؤول روزنامه افراطی «خرداد»، مطلب یکی از نویسندگان این روزنامه دوم خردادی در دفاع از موجودیت رژیم صهیونیستی بود. این مقالهنویس در مطلبی نوشته بود:
” برخی محافل در گذشته و اکنون برای کسب وجهه انقلابی، مخالفت با روند صلح [بخوانید سازش] را با عنوان اساس سیاست خارجی معرفی کردهاند و میکنند.”
احمد زیدآبادی، دبیر تشکیلات منحله موسوم به «ادوار تحکیم وحدت» و از محکومان امنیتی فتنه ۸۸ که مدتی بعد از اتمام محکومیت و خروج از زندان، فعالیت کمی داشت و دستکم مواضع تند اتخاذ نمیکرد، اخیراً بسیار فعال شده است و به وضوح خط به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی را پیش گرفته است. از قضاء او از کسانی بود که در سال ۸۷، به دنبال نامزدی «عبدالله نوری» برای انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری بود تا با توجه به مواضع افراطی نوری، فضای دوقطبی در انتخابات ۸۸ تندتر شود.
وقتی کنفرانس ورشو با صحنهگردانی جان بولتون و مایک پمپئو و بنیامین نتانیاهو در ۲۴ و ۲۵ بهمن سال گذشته برگزار شد، زیدآبادی در مطلبی در کانال خود با عنوان «پشت و روی کنفرانس ورشو» نوشت:
“آنچه اما در این میان به ایران مربوط میشود این است که آیا میخواهد همچنان خود را به عنوان مخالف سرسخت هرگونه راه حل سیاسی و مسالمتآمیز برای مسئلۀ فلسطین معرفی کند؟ به نظرم مادامی که ایران بر این نکته اصرار داشته باشد، حرف آمریکا و متحدان منطقهایاش در سطح جامعۀ جهانی گوش شنوایی خواهد داشت. ولی اگر ایران همانطور که محمد جواد ظریف نیز یک بار اشاره کرد، نابودی اسرائیل را به عنوان تنها راه حل مشکل فلسطین در عمل دنبال نمیکند، بهتر است آن را به زبانی رسمی اعلام کند. در آن صورت نه فقط فضای جهانی علیه آن تغییر خواهد کرد بلکه راستگرایان اسرائیلی که خود مانع اصلی دستیابی به هر گونه صلح با فلسطینیهایند، آماج فشارهای بینالمللی قرار خواهند گرفت و آمریکا هم امکان دفاع از آنان نخواهد داشت.
اینکه فردی مانند نتانیاهو که در پی تداوم اشغال کرانۀ باختری و مخالف تشکیل کشور مستقل فلسطینی و در نتیجه مانع استقرار صلح واقعی در منطقه است، با توسل به برخی مواضع ایران خود را در موقعیت صلحخواهی نشان دهد، دردی است که درمان آن فقط با یک جملۀ کوتاه و صریح و رسمی از طرف ایران یعنی اعلام “حمایت از تأسیس کشور مستقل فلسطینی در سراسر کرانۀ باختری و بیتالمقدس شرقی” امکانپذیر است! “
او در ۵ دی ماه ۹۷، در گفتگو با کانال تلگرامی «جامعه نو»، چنین گفته بود:
” بحث اسرائیل اگر بحث نابودی اش مطرح باشد این دشمنی تا ابد ادامه خواهد داشت و اگر بازگشت اسرائیل به مرزهای ۱۹۶۷ مطرح باشد، موضوع و موضعی است که همه جهان دارند و این همان جایی است که همه جهان با ایران مساله دارند. میگویند چه کسی چنین وظیفهای را را به دوش شما گذاشته است؟ و یا روی چه حسابی شما یک موجودیتی که به هر دلیلی شکل گرفته و سازمان ملل هم موجودیتش را پذیرفته میخواهی نابود کنی؟ همه اینها در واقع باعث شکل گرفتن نقطه مشکلات میشود. این امتیازی نیست برای شما که رفتید آنجا این کارها را کردید که انتقاد جامعه بین المللی و حتی روسیه، هند و چین را هم علیه خودتان برانگیختید. چون هیچکدام از این کشورها دنبال نابودی نیستند و الان هم هر گونه عملیاتی که بخواهید انجام بدهید، روسها خنثی میکنند. شما رفتهاید آنجا که چکار بکنید؟ رفتهاید چه چیزی را بازدارندگی کنید؟ مگر قرار است ابتدا به ساکن اسرائیل بخواهد به شما حمله کند؟.همچنین چیزی نیست.”
او در بخش دیگری از همین گفتگو گفت:
“متاسفانه برخی جناحها مشروعیت خودشان را پیونده زدهاند به نابودی اسرائیل و اینها نیروهایشان را در داخل از همین طریق میتوانند بسیج کنند. به عبارتی میخواهند بگویند که ما حق هستیم به این دلیل که اسرائیل را به رسمیت نمیشناسیم. این موضوع دست و پایشان را بسته است و الان نمیتوانند از آن عقب نشینی کنند چرا که دچار مشکل میشوند و از طرفی هم نیروهایشان نسبت به آنها ممکن است مساله دار شوند و حتی طغیان کنند.”
یکی دیگر از چهرههای ثابتی که به عنوان تحلیلگر مسائل بینالمل روزنامههای جریان استحالهطلب را تغذیه میکند، فردی به نام فریدون مجلسی است که از او به عنوان «دیپلمات سابق» یاد میشود. او طبق مصاحبه خودش از دیپلماتهای دوره پهلوی بود که چند سالی در نخست وزیری تحت نظر پرویز راجی (آخرین سفیر پهلوی در لندن) کار میکرد.. مجلسی بارها از لزوم «به رسمیت شناختهشدن رژیم صهیونیستی» توسط جمهوری اسلامی سخن گفته و اخیراً مصاحبههای او با همین محور، به طرز عجیبی زیادتر شده است. مجلسی در گفتگویی با فرشته قاضی، خبرنگار یورونیوز، در ۱۵ ژانویه ۲۰۱۹، چنین گفته است:
” مقامهای دولتی ایران مایل هستند به دیگران بقبولانند که ایران در جنگ با هیچ کشوری پیش قدم نخواهد شد. این کلیشه به عنوان شعار طی دو سال گذشته بارها توسط مقامات ایرانی تکرار شده ولی تا وقتی که این گزینه هر کشوری صراحت بیشتری نداشته باشد احتمالاً حلقه محاصره علیه ایران تنگتر خواهد شد.”
او سپس با صراحت بیشتری منظور خود را بیان کرد:
” تا زمانی که مساله تهدیدات اسرائیل مطرح باشد و این کشور در پس تهدیدات جمهوری اسلامی پنهان شود اروپا کار خاصی نخواهد کرد. یعنی آنها منتظر هستند تغییر رفتار و پایان دادن به شعارهای جنگطلبانهای را ببینند تا بعد آن موتور را راهاندازی کنند. برای آنها به نظر من برجام یک دستگاه و موتوری است که عجالتاً خاموش است ولی آمادگی برای حرکت را دارد. “
مجلسی سپس همصدا با تبلیغات دست راستیترین اعضای حزب لیکود و در رأس آنها شخص بنیامین نتانیاهو، صهیونیستستیزان ایران را ملهم از هیتلر خواند:
” در ایران هم هستند کسانی که به این راه عقیده دارند که من اسمش را گذاشتهام راه حل نهایی با الهام از سیاستهای هیتلر در مورد یهودیها که فرجام نامیمونی داشت.” [۳]
علی بیگدلی، یکی از کارشناسان نشریات اصلاحطلب در حوزه آمریکا و اروپا، کسی است که هم در مصاحبهها و هم یادداشتها و سرمقالهها، به طور معمول گریزی به مساله اسرائیل و موضع جمهوری اسلامی در رابطه با آن رژیم میزند (و تلویحاً یا آشکار از لزوم اصلاح آن میگوید). بیگدلی به شدت طرفدار امتیاز دادن و مصالحه با اروپاست و به طور خاص مواضع آشکاری در همدلی با سیاست خارجی فرانسویها در قبال ایرانیها دارد و به اجمال، از مبلغان برجامهای منطقهای و موشکی محسوب میشود. سایت «دیپلماسی ایرانی» (وابسته به صادق خرازی که مواضع نزدیک به نهضت آزادی در هر دو حوزه داخلی و خارجی دارد) روز ۱۷ فروردین ۹۸، مصاحبهای با بیگدلی منتشر کرد. به بخشی از این مصاحبه توجه کنید:
” مسئله دیگر اهمیت فوق العاده ویژه امنیت اسرائیل برای دونالد ترامپ است. در این رابطه رئیس جمهوری امریکا اعتقاد داشت که توافق هستهای سبب افزایش توان اتمی ایران و ایجاد تهدیدی جدی برای امنیت اسرائیل خواهد شد، چرا که تنها قدرت هستهای نظامی منطقه خاورمیانه اسرائیل است و برجام اجازه خواهد داد به قول آمریکاییها، ایران در خفا به قدرت هستهای نظامی دست پیدا کند و به رقیب جدی برای اسرائیل تبدیل شود. در کنار آن مسئله توان موشکی و دفاعی و نیز نفوذ منطقهای ایران، به خصوص حضور در کنار مرزهای اسرائیل سبب شد تا دونالد ترامپ سال گذشته با خروج از توافق هستهای فضا را برای افزایش فشارها از ابعاد گوناگون بر ایران شکل دهد.
یعنی شما معتقدید که حفظ امنیت اسرائیل کانون ومحور تلاشها برای تقابل با برجام در ۱۱ ماه گذشته بوده است؟
اگر نگوییم دلیل واقعی و پشت پرده این فعالیتهای ترامپ حفظ امنیت اسرائیل بوده است، یقیناً یکی از عوامل اصلی آن به همین واقعیت باز میگردد. به هر حال باید بپذیریم که شعارها و تهدیدات موشکی و مواضع صریح و تند ما در قبال این بازیگر منطقه سبب شده است تا تبعات به شد منفی آن، خود را در خروج ترامپ از برجام و دیگر مسائل و ابعاد نشان دهد.” [۴]
به هر حال، آنچه که از قرائن برمی آید این است که هستههای نهفتهای که از زمان کنار رفتن دولت اصلاحات در سال ۸۴، تا حدی احتیاط پیشه کرده بودند، اخیراً به دلایلی جانب احتیاط رها کردهاند و به صراحت از «به رسمیت شناسی» غده سرطانی اسرائیل سخن میگویند. بررسی دلایل این فاشگویی، تأمل و تدقیق بیشتری میطلبد که در آینده نزدیک به تحلیل آن خواهیم پرداخت.