منافقین بعد از مدتی بحث را به سمت موضوعات سیاسی می‌برند و سعی می‌کنند آدم را برای انجام برخی کارها تشویق کنند. آنقدر با مهارت و حرفه‌ای این کار را انجام می‌دهند که به یکباره متوجه می‌شوید کلی برایشان کار کرده‌اید.
به گزارش اخبار جهادی،چهره بسیار بچه‌گانه‌ای دارد، نوجوانی ۱۸ ساله و بسیار ساده که مشخص است هنوز بسیار بی تجربه بوده و همانطور که خودش هم قبول دارد خیلی زود تحت تأثیر قرار می‌گیرد. مثل بسیاری از نوجوانان دیگر ساعت‌ها از وقتش را در شبکه‌های اجتماعی می‌گذرانده و در همانجا هم در تور منافقین قرار می‌گیرد. البته ارتباط دایی اش که البته او هم سن و سال بالایی ندارد و از همین راه فریب خورده، به ارتباطش با منافقین کمک می‌کند و در نهایت کار به جایی می‌کشد که با هدایت سرپل نفاق دست به اقداماتی در اغتشاشات ۹۷ میزند. با علی که حالا آشنایی خوبی نسبت به شیوه‌های فریب منافقین پیدا کرده، ساعتی را به گفتگو نشستیم که در ذیل می‌خوانید.
لطفاً ابتدا خودتان را معرفی کنید؟
علی هستم، ۱۸ سال سن دارم و در کلاس ۱۲ درس می‌خوانم.
نحوه ارتباطتان با منافقین را توضیح می‌دهید؟
من خیلی اهل شبکه‌های اجتماعی هستم و ساعات زیادی را در این فضا می‌گذرانم. با افراد زیادی چه دختر و چه پسر ارتباط می گیرم. چند وقت پیش، در حدود یکسال پیش، یک شخصی به نام «آزاده» تو اینستاگرام به من پیام داد و فقط صحبت‌های دوستانه می‌کردیم. در مورد مسائل مختلف از زندگی تا سیاست حرف می زدیم. تا اینکه صمیمی‌تر شدیم و او هم از دغدغه‌هایش برای مردم گفت که با این وضعیت زندگی مردم از بین می‌رود و باید کاری کنیم و از این حرف‌ها. در نهایت کار به جایی رسید که از من درخواست‌هایی را مطرح کرد. مثل شعارنویسی، حضور در اغتشاشات، فیلمبرداری از اغتشاشات، خبر آوردن از شلوغی‌ها و مسائلی مشابه به این. از من می‌خواست که دوستانم را هم برای اینکار دعوت به همکاری کنم، تیم تشکیل بدهم و از این قبیل کارها بکنم. ابتدا خودش را یک فرد عادی معرفی کرده بود تا اینکه بالاخره گفت من از اعضای مجاهدین خلق ایران هستم و در خارج از ایران زندگی می‌کنم. من این گروه را می‌شناختم، اسمشان را شنیده بودم، ولی چیز زیادی راجع به آنها نمی‌دانستم.
شما چکار کردی؟
راستش من برایش هیچ کاری انجام ندادم. اصلاً حوصله همچین کارهایی را نداشتم و دلیلی هم نمی‌دیدم. تا اینکه دایی‌ام از من خواست که شعارنویسی بکنم و در اغتشاشات شرکت کنم. در مورد اغتشاشات خودم کنجکاو بودم که چه خبر است و رفتم شرکت کردم. اما در مورد شعار نویسی یکشب که از مغازه دابیی‌ام به سمت خانه بازمی‌گشتیم، دایی‌ام گفت من می خواهم شعار بنویسم، تو هم می خواهی این کار را بکنی؟ منم گفتم باشه و بده من بنویسم. من شروع به نوشتن کردم و او هم فیلم می‌گرفت. من نمی‌دانستم چرا اینکار را می کند، اما وقتی فیلم و عکس گرفتیم، فهمیدم که می‌خواهد برای کسی بفرستد که بعداً دایی‌ام به من توضیح داد با یک خانم در شبکه‌های اجتماعی مرتبط شده که از اعضای همین گروه منافقین است و چنین درخواست هایی از دایی ام مطرح کرده اشت و در ازای این کارها هم بنا شده که پول بدهد.
دایی شما هم با همان آزاده مرتبط بود یا شخص دیگری بود؟
نمی‌دانم همان آزاده بود یا نه، ولی حرف‌هایشان یکی بود و درخواست‌هایشان هم یکی بود. منافقین خیلی دروغ می‌گویند، اصلاً معلوم نیست آن کسی که به اسم آزاده چت می‌کند، اسمش این باشد یا اصلاً واقعا یک زن باشد! هر وعده‌ای که می‌دهند دروغ است.
اغتشاشات چطور؟
آزاده می‌خواست که ما در اغتشاشات فعال باشیم، شعار بدهیم، باعث شلوغی بیشتر بشویم، کمک و تشویق کنیم تا شیشه‌های را بشکنند. از دیگران برای اغتشاشات دعوت کنیم و در نهایت هم از اوج شلوغی‌ها، شعارها و خرابکاری‌ها و درگیری‌ها فیلم بگیریم و برایش ارسال کنیم. من از روی کنجکاوی رفتم، اما نه شعاری دادم و نه خرابکاری کردم. فقط کنار جمعیت زیادی کهخ در پیاده‌رو ایستاده بودند و فقط تماشا می‌کردند، ایستادم و تماشا کردم. اما دایی‌ام فعالیت کرد، شعار داد و فیلم گرفت و کلاً فعال‌تر بود. آزاده همچنین وقتی می دید من نمی‌توانم دوستانم را برای همکاری راضی کنم، می گفت ارتباط آنها را با من در تلگرام وصل کن، مشخصاتشان را بده تا خودم با آنها ارتباط بگیرم. من هم این کار را نکردم، چون تا حدی این گروهک را می‌شناختم و می‌دانستم به اینها می‌گویند منافقین و به همین خاطر هم دوست نداشتم دوستانم بدانند که من با اینها ارتباط دارم.
پس در مورد منافقین تحقیق کرده بودی؟
در تلویزیون دیده بودم که راجع به این گروه برنامه پخش کرده بود. اما در کل اینها را خوب نمی‌شناختم. سوالاتی در موردشان داشتم که از خود آزاده پرسیدم و او هم به همه سوالات من خیلی سریع جواب می‌داد. هیچ کدام از جنایت‌هایی که در دهه ۶۰ در ایران کرده بودند را قبول نداشت و حتی همدستی با صدام و حمله به ایران در زمان جنگ را هم توجیه می کرد. من هم شاید به نوعی با چرب زبانی آزاده و بی اطلاعی خودم قانع شدم. هر سوالی که می‌پرسیدم، انگار از قبل می‌دانست سوال من چیست و به سرعت یک متن می‌فرستاد که دقیقاً توضیح جواب سوال من بود و مثل اینکه از قبل آماده کرده بودند. متن‌ها اینقدر طولانی بود که حوصله نداشتم همه را بخوانم، اما کمی از آنها را که می‌خواندم، می‌دیدم کلاً همه جنایت‌هایشان را انکار یا توجیه کرده است.
می‌توانی تجربه‌ات را به طور خلاصه از روش‌های ارتباط‌گیری منافقین با نوجوانان و جوانان هم سن خودت توضیح بدهی؟
اول از همه به صورت یک دوست در شبکه های اجتماعی به آدم نزدیک می‌شوند. معمولاً برای پسرها با اسم و آیدی دخترانه می‌آیند و با ناز و عشوه سعی می‌کنند یک‌طوری جذب کنند. بعد از اینکه ارتباط برقرار شد، مدتی را به گفتگوهای عادی می‌گذرانند و بعد از مدتی بحث را به سمت موضوعات سیاسی می‌برند و سعی می‌کنند آدم را برای انجام برخی کارها تشویق کنند. آنقدر با مهارت و حرفه‌ای این کار را انجام می‌دهند که به یکباره متوجه می‌شوید کلی برایشان کار کرده‌اید و در حالی که اول ارتباط با این کارها مخالف بوده‌اید. از همان ابتدا هم سعی می کنند ارتباط آدم را با دیگران قطع و کم کنند تا در مورد آنها تحقیق نکنیم. در مورد دوستان نزدیک هم پیوسته می‌گویند که باید آنها را هم با خودمان به گروه وصل کنیم و آنها را هم فریب می‌دهند. در مراحل اولیه ارتباط و زمانی که درخواست‌های خود را مطرح می کنند، کلی وعده می‌دهند که حتی یک کدام از آنها عملی نمی‌شود. فقط دروغ می‌گویند!
باور کنید من به هم سن و سال‌های خودم می‌گویم اولین کلمه‌ای که با این گروه صحبت کنید، در انتها پشیمان می‌شوید! چون اینها بلدند که افراد را چطور جذب کنند.
اوایل کار با توضیحات آزاده نظرم عوض شده بود و فکر می کردم که اینها با مردم هستند و می خواهند از مردم و کشور حمایت بکنند. اما بعدها فهمیدم که دقیقا برعکس هست و بر ضد مردم هستند. آنها از یک کشور دیگر یکسری حرف هایی به ما می زنند که باید انجام بدهیم و اتفاق هایی که می افتد برای ما می‌افتد و درد سرش برای ما است و به آنها که ضرری نمی‌رسد. اول کار می‌گویند که ما پشت شما هستیم و از شما حمایت می‌کنیم، ولی در حقیقت اینطوری نیست و یک اتفاقی که بیفتد اصلا به شما کاری ندارند.
این گروهک برخلاف حرف‌هایی که به مردم میزند یک گروهک تروریستی است و یک سازمان تروریستی است که همه می‌شناسند، برای همین هم سراغ نوجوانانی مثل من می‌آیند که چون هم زود احساساتی میشویم و تحت تأثیر قرار می‌گیریم و هم شناخت کاملی نسبت به جنایت‌هایشان نداریم و راحت فریب می‌خوریم.
انتهای پیام/
