به گزارش اخبار جهادی،سید حسن نصرالله در سال ۱۹۶۰ در منطقه اشرفیه بیروت به دنیا آمد. در دوران نوجوانی به همراه شهید سیدعباس موسوی عازم نجف گردید تا در مدرسه علوم اسلامی شیعیان به تحصیل علوم دینی بپردازد. در سال ۱۹۷۸ رژیم بعثی این دو را از عراق اخراج کرد.
نصرالله برای ادامه تحصیل به قم آمد و پس از کسب درجه اجتهاد به بیروت بازگشت. در سال ۱۹۸۲ و پس از فشارهای جبهه ملی نجات بر جنبش امل جهت برقراری صلح با رژیم صهیونیستی، نصرالله به همراه شهید سیدعباس موسوی، شهید راغب حرب، شیخ عبید، شیخ صبحی طفیلی، شیخ حسن کورانی و محمدرعد در سال ۱۹۸۲ از جنبش امل خارج شدند و گروه مقاومت اسلامی را که بعدها به حزب الله مشهور شد، در برابر احزاب لائیک تشکیل دادند.
مهمترین سرفصل های این گزارش عبارتند از:
* روایتی از زندگی سخت سید حسن نصرالله در نجف
* مسئول آموزش سید حسن که بود؟
* کتاب های مورد علاقه سید حسن نصرالله
* واکنش سید حسن نصرالله پس از شنیدن خبر شهادت پسرش
* هدیه خاص حرم امام رضا(ع) به سید حسن نصرالله
* جمله ای که امام خمینی درمورد حسن نصرالله گفت
* درخواستی که امام خمینی از سید حسن نصرالله کرد
* شرط قصیر برای ازدواج با دختر سید حسن نصرالله
* در خواست عجیب عروس و دامادها از نصرالله
* نظر دبیر کل حزب الله لبنان درباره قمه زدن
* گلایه همسر سید حسن نصرالله از بی توجهی او به پسرش
* سید حسن هدایای گرانقیمت را چه میکند؟
* ماجرای پذیرایی از کوفی عنان با «آب جو» اسلامی
* در خواست سید حسن نصرالله از السیسی
* سید حسن نصرالله در کجا زندگی میکند؟
* تنها باخت سید حسن نصرالله در زندگی
* شهید صدر هنگام عمامه گذاری به سید حسن چه گفت؟
*****************************
– اولین بار نشریه فرانسوی «مگزین» بود که موفق شد، ۲۸ نوامبر سال ۱۹۹۷ «سید حسن نصر الله»، دبیرکل حزب الله لبنان را راضی کند که طی مصاحبهای از زندگی شخصیاش صحبت کند.
خبرنگار این نشریه فرانسوی در اولین برخورد او را چنین توصیف می کند: «مردی کاریزماتیک … کسی که دارای روحیه ای پولادین است … به راحتی با هر تهدید و خطری خود را وفق می دهد، خطرهایی که هر انسانی در برخورد با آنها در همان لحظات اولیه کنترل خود را از دست می دهد … اما او چنین نبود … طبیعی است که اسرائیل در کمین او یا هریک از اعضای خانواده اش باشد و در اولین فرصت اقدام به ترور وی یا هریک از اعضای خانواده اش کند» …
– این نشریه سپس اینگونه از کودکی اش می نویسد: «پدرش، عبد الکریم با کمک برادرانش به فروش میوه و سبزیجات مشغول بود. سال ها بعد وقتی توانست دکانی خریداری کند و بقالی خود را در آن دایر کند، حسن که کودکی بیش نبود، به آنجا تردد می کرد. روی صندلی می نشست و ساعت ها به عکس امام موسی صدر خیره می شد، آرزویش این بود که روزی مثل وی شود».
.. «از کودکی با بچه های دیگر تفاوت داشت، نه سراغ فوتبال می رفت و نه با بچه های محل برای شنا و آب بازی به دریا می رفت. در عوض تمام مساجد منطقه را زیر پا گذاشته بود، سن الفیل، برج حمود، النبعه وغیره» …
– دوستان هم مدرسه اش درباره آن دوره تعریف می کنند که اگرچه اهل مزاح نبود، اما شوخیهای دیگران را با لبخندی پاسخ میداد. در عین حال از کودکی اجازه شوخی و مزاح درباره دین و مذهب را نمیداد.
– ۹ ساله بود که برای خرید کتاب دست دوم از دست فروشان به میدان شهدای قدیم در مرکز شهر رفت. درونگرا نشان می داد و آرام. هرچه به دستش می رسید، را میخواند، به خصوص اگر درباره اسلام و مذهب باشد. اگر در فهم کتابی با مشکل مواجه می شد، خواندنش را به وقتی دیگر موکول می کرد؛ وقتی کمی بزرگتر شد.
– ۱۵ ساله بود که به جنبش امل ملحق شد، جنبشی که در آن زمان به جنبش محرومین معروف بود. او و برادرش حسین به امل ملحق شدند و خیلی زود با وجود سن پایینش به نمایندگی محل زندگیش در جنبش امل منصوب شد.
– ۱۶ سال بیشتر نداشت که تصمیم گرفت، برای تحصیل علوم دینی و حوزوی راهی نجف اشرفشود. در مسجد صور با سید محمد غروی که به نمایندگی از سوی امام موسی صدر در آن مسجد تدریس می کرد، آشنا شد و از تصمیمش گفت. سید غروی که با سید محمد باقر صدر در عراق روابطی داشت، توصیه نامه ای برایش نوشت.
وسایلش را جمع کرد و با اندک پولی که با کمک پدر و دوستانش تهیه کرده بود، راهی نجف اشرف شد. وقتی پای به نجف گذاشت، هیچ پولی برایش نمانده بود. اما چه باک که او به این شرایط خو گرفته بود. غذایش را آن روزها تکه ای نان و مقداری آب تشکیل می داد و رختخوابش تشکی اسفنج.
وقتی به نجف رسید، درباره نحوه رساندن توصیه نامه اش سوال کرده بود. سید عباس موسوی را برای این کار معرفی کرده بودند. نزد او رفت تا این دیدار آشنایی دیرینه آنها را درپی داشته باشد.
سید عباس موسوی برای حسن؛ دوست، برادر، استاد و یار همراه بود که ۱۶ سال بعد در سمت دبیرکل حزب الله و طی حمله رژیم صهیونیستی وی را از دست داد.
بنا به توصیه سید محمد باقر صدر مسئولیت آموزش طلبه جدید به سید عباس موسوی محول شد.
سید عباس موسوی به دستور سید محمد باقر صدر و براساس قوانینی که در آن زمان بر حوزه علمیه نجف حاکم بود، مقداری پول و تهیه اتاقی برای اقامت و چند دست لباس برای تغییر پوشش و سپس آموزش دینی و مذهبی او را برعهده می گیرد.
سید عباس موسوی استاد سخت گیر بود، لذا همواره طلبه هایی که تدریس آنها را برعهده داشت، دروس ۵ ساله مرحله مقدماتی را ظرف ۲ سال به اتمام می رساندند و سید حسن نیز جزو همین طلبه ها بود.
– در سال ۱۹۷۸ سید حسن مرحله اول تحصیلات حوزوی خود را به اتمام رساند و این مصادف با فشارهای رژیم بعث بر حوزه علمیه و بازداشت شماری از طلبه های خارجی بود، لذا سید حسن مجبور به بازگشت به لبنان می شود و در آنجا تحصیلات حوزوی خود را در حوزه بعلبک ادامه می دهد و پس از پایان تحصیل در همانجا به تدریس مشغول می شود و در عین حال فعالیت سیاسی خود را در جنبش امل از سر می گیرد. در سال ۱۹۸۲ به نمایندگی سیاسی منطقه «بقاع» انتخاب می شود. سالی که لبنان شاهد تجاوز بزرگ رژیم صهیونیستی به جنوب این کشور بود.
– سید حسن نصرالله، فرزند بزرگ خانواده ای ۱۱ نفره بود. او دارای هشت خواهر و برادر بود. پس از سید حسن به ترتیب برادرش «حسین»، خواهرانش «زینب» و «فاطمه» و برادرانش «محمد»، «جعفر» و ۳ خواهرش «زکیه»، «أمینه» و «سعاد» بودند.
پدرش می گوید: «از وقتی سید حسن به جنبش ملحق شد ومسئولیت هایش افزایش یافتند، سالی یک بار به دیدن خانواده می آید و به خاطر مسائل امنیتی این ملاقات ها بدون اطلاع قبلی صورت می گیرد».
سال ۱۹۸۹ بار دیگر تحصیل را از سر گرفت و این بار راهی قم شد، اما اختلاف پیش آمده با جنبش امل موجب رها کردن تحصیل و بازگشت به لبنان شد.خواهران سید همگی در جنبش فعالیت دارند. اما برادرانش کمابیش دستی بر آتش دارند. هنگامی که حزب الله تاسیس شد، جوانی ۲۲ ساله و عضو کادر رهبری جنبش بود که بعدها مدارج ترقی در آن را طی کرد و خود، بخشها و دوایر دیگری از جمله بسیج رزمندگان داوطلب را در صفوف جنبش دایر کرد و مسئولیت های مختلفی را در آن برعهده گرفت.
– با اینکه فعالیت در جنبش وقت بسیاری از وی می گرفت، اما همچنان بر ادامه تحصیلات دینی و حوزوی اصرار داشت، لذا اگرچه تجاوز رژیم صهیونیستی فاصله ای چند ساله در تحصیلات وی ایجاد کرد، اما از سال ۱۹۸۹ بار دیگر تحصیل را از سر گرفت و این بار راهی قم شد، اما اختلاف پیش آمده با جنبش امل موجب رها کردن تحصیل و بازگشت به لبنان شد.
پس از شهادت سید عباس موسوی در سال ۱۹۹۲ با وجود سن پایین و وجود اعضای مجرب تر به دلیل اعتمادی که به او وجود داشت، مسئولیت دبیرکلی جنبش به وی محول شد. خودش می گوید که «وقتی سید عباس در قید حیات بود، مرا به عنوان نماینده اش به بسیاری از مراسم و حضور در مناسبتها میفرستاد، وقتی به او اعتراض می کردم، می گفت که برای این برنامه ها تو مناسب تری. آن موقع معنای حرفاهایش را نمی فهمیدم تا وقتی خبر شهادتش رسید و جنبش مرا به جانشینی وی انتخاب کرد».
دوستی بسیار نزدیک با سید عباس موسوی، به گونه ای که آنها را برادر می خواندند، داشتن روابط گسترده با رهبران جنبش و توانمندی در حفظ انسجام و وحدت صفوف جنبش از جمله این دلایل بود.
خود تعریف می کند: «روزی که این مسئولیت بر دوشم گذاشته شد، به دلیل سن پایینم و بزرگی مسئولیت احساس ترس کردم، لذا پذیرش آن را رد کرد، اما تاکید شد که این انتخاب از سوی رهبران بوده جنبش بوده و برای دومین بار طی رای گیری برای پذیرش این مسئولیت انتخاب شدم».
– سید حسن نصرالله در سال ۱۹۷۸ با «فاطمه یاسین»، فرزند شیخ مصطفی یاسین از منطقه «العباسیه» ازدواج کرد. حاصل این ازدواج ۴ فرزند بود. سید هادی در جریان درگیری های سپتامبر ۱۹۹۶ با نظامیان رژیم صهیونیستی در سن ۱۸ سالگی به شهادت رسید. پس از وی محمد جواد، زینب و محمدعلی قرار دارند.
– وقتی به خانه باز می گردد، عبایش را ورودی خانه از تن درآورده و تبدیل به همسر و پدری می شود با وظایفی که در این زمینه برعهده دارد. مطالعه بسیاری دارد. در آن زمان (دهه ۸۰) عمده کتاب های مورد مطالعه اش خاطرات شخصیت های سیاسی از جمله شخصیت های رژیم صهیونیستی بود، «خاطرات شارون» و پس از آن «جایی زیر آفتاب» نوشته «بنیامین نتانیاهو» این نشان می دهد، شناخت دشمن برای وی اهمیت بسیاری دارد.
– جنبش برای او تنها در مقاومت خلاصه نمی شود، بلکه آرزوی تاسیس «جمهوری اسلامی» را دارد، اگرچه این خواسته فعلا مطرح نیست. مرگ برای وی چیزی جز دروازه ورود به دنیای آخرت نیست و بهترین دروازه شهادت است. وقتی فردی به شهادت می رسد، با گرانبهاترین بخشش و هدیه الهی به آسمان ها عروج می کند و به شکلی بسیار متفاوت تر مورد استقبال قرار می گیرد. به اعتقاد وی حتی ملل غیرمسلمان نیز احترام بسیاری برای افرادی قائل هستند که زندگی خود را در راه وطن و هم میهنان خود فدا می کنند.
– به عنوان یک پدر می گوید که «مستمر سرخاک هادی می رود و از شجاعت وی الهام می گیرد و ایمان دارد که او در آسمان ها در بهترین مکان هاست و از سرنوشتش که به شهادت منتهی شد، بسیار خرسند است و می داند که روزی همدیگر را در آن دنیا ملاقات خواهند کرد».
– کاریزما یا ویژگی رهبری که در چهره اش موج می زند، در عین اینکه می تواند، موهبتی الهی باشد، می گویند، می توان آن را در خود پرورش داد، اما آنچه ذاتی باشد، با آنچه آن را در خود پرورش داده باشی تفاوت بسیار دارد و سید حسن نصر الله از آن دست افرادی است که از این موهبت در حد بسیار آن بهره می برد.
– یکی از مهمترین ویژگی های شخصیتی وی صبوری در برابر نزدیکان و چشم پوشی در قبال دیگران بود، چون همیشه تاکید می کند، خود را وقف قضیه مهمتری به نام وطن و انسانیت و کرامت بشری کرده است.
سفرش به قم برای ادامه تحصیلات حوزوی سنگ بنای اتحادی مستحکم بین تهران، دمشق و حزب الله را بنا نهاد اتحادی که بعدها طی بحران تحمیلی به سوریه خود را نمایان ساخت.
به همین دلیل سه روز پس از پیروزی مقاومت در سال ۲۰۰۰ پیامی ویژه در تشکر از شهدا، مردم، مقاومت و آیت الله «خامنه ای»، مقام رهبری ارسال کرد. پس از آن پایه گذار معادله ای به نام «موازنه ترس» در قبال رژیم صهیونیستی شد. در عرصه جنگ روانی در مقابل دشمن صهیونیستی بی رقیب نشان داد و همچنان نیز بی همتاست. این تحولات به دشمن صهیونیستی فهماند که فرزندان آنها ارزشمندتر از فرزندان لبنان و مقاومت نیستند.
– درباره آخرین ماموریت جهادی «هادی» چنین می گوید: «با او وداع کردم، وی را در آغوش گرفته و بوسیدم». وقتی خبر شهادتش را به «سید» دادند، خدا را به خاطر اینکه خانواده اش را مشمول رحمت قرار گرفتن جزو خانواده های شهدا نمود، شکر کرد. اگرچه اندوهگین نشان می داد، اما صدایش همچنان با صلابت و قاطع بود. همواره تلاشش این بوده، مبادا فرزند شهیدش جایگاهی والاتر از شهدای دیگر مقاومت بیابد.
کسانی که آن روز در کنار وی بودند، تعریف می کنند که وقتی خبر شهادت هادی را به وی دادند، چشم هایش را بست تا دو قطره اشکی که گوشه چشمانش جمع شده بود، را کسی نبیند، سپس وضو گرفت و به نماز ایستاد.
هنگامی که پیکر فرزندش طی عملیات تبادل با دشمن صهیونیستی به لبنان بازگشت، خود او را کفن کرد، گریست و برای شادی روحش قرآن و دعا خواند، پیشانی اش را پاک کرد، سپس او را از پیشانی بوسید و مابقی کارها را به اطرافیان سپرد.
– هیچ گاه کسی خشم و غضب وی را ندیده، همواره با مسائل داخلی و خارجی با آرامش برخورد می کرد، چون معتقد بود، این رفتار موجب می شود، انرژی خود را صرف کارها و رفتارهای بی مایه که سودی از آنها متصور نیست، نکنیم.
– کسی به یاد ندارد، طی تجاوز سال ۲۰۰۰ رژیم صهیونیستی، وی طی روزهای بیستم تا بیست و ششم ماه چه ساعتی خوابیده و استراحت کرده باشد، یعنی از روز عقب نشینی صهیونیست ها و تخلیه جنوب لبنان تا پایان سخنرانی تاریخی اش در بنت جبیل، در نزدیکی مرزهای سرزمین های اشغالی.
– نه در بنت جبیل و نه در هیچ یک از سخنرانی هایی که به مناسبت پیروزی های حزب الله ایراد کرد، دنبال گرفتن امتیاز سیاسی نبود. در بنت جبیل خود را برای همه معرفی کرد، فقیری که به ایمانش غنی است، ضعیفی است که به قدرت عقیده اش قوی است، مسلمانی است که بر همزیستی مسالمت آمیز با پیروان دیگر ادیان حرص می ورزد.
– او را «خمینی اعراب» و «سید رهبران جهان عرب» خواندند. در مراسمی که دعوت می شد، حضور می یافت، اما به سرعت آنها را ترک کرده، خود را به مجالس و نشست های رزمندگان جنبش و سفره نان آنها و فرزندانش محمد جواد و زینب و محمد علی و مزار هادی می رساند و سرانجام به خاطر پافشاری بر خط مشی اش لقب «سید مقاومت و آزادی» را به وی دادند.
– در آن زمان یعنی سال ۲۰۰۰ میلادی بسیاری از سیاستمداران جهان وی را پس از «جمال عبدالناصر»، رئیس جمهوری فقید مصر دومین شخصیت جهان عرب می دیدند که رژیم صهیونیستی از وجودش به وحشت افتاده، دیدگاهی که بعدها مورد بازنگری قرار گرفت و او را تنها رهبر جهان عرب دانستند که نه تنها صهیونیستها را به وحشت انداخته، بلکه خواب راحت را بر آنها حرام کرده است.
– در اولین رخداد از این نوع، هیئتی ایرانی از مشهد مقدس پرچم برافراشته بر فراز حرم مطهر امام رضا(ع) را به سید حسن نصرالله تحویل دادند. این ایده هنگامی شکل گرفت که هیئتی از خبرنگاران ایرانی پس از پیروزی مقاومت از دو شهر الخیام و بنت جبیل بازدید کردند.
این هیئت در بازگشت به ایران خواستار تحویل پرچم برافراشته بر حرم امام رضا(ع) به نشانه تقدیر از دستاوردهای حزب الله به سید حسن نصر الله شدند. نکته حائز اهمیت در این اقدام بی سابقه بودن آن است.
شگفت انگیزتر اینکه پیش از این بر تمامی پرچمهای برافراشته بر حرم امام رضا(ع) عبارت «لااله الاالله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی» نقش بسته بود، ولی بر پرچمی که به سید حسن نصرالله تحویل داده شد، به شکل استثنایی آیه کریمه «نصرمن الله و فتح قریب» نقش شده بود.
علاوه بر اینکه آن زمان سابقه نداشت، این پرچم به شخصی تحویل داده شود، بلکه تمامی پرچم ها در انبارهای ویژه آستان قدس رضوی(ع) نگهداری شده است.
– بی تردید یکی از شاخص های سید حسن نصرالله قدرت بیان، نفوذ کلام و بینش دقیق و سنجیده وی در مورد خطاب قرار دادن مخاطبین است. دکتر «انیسه الامین»، روانشناس اجتماعی با ۲۵ سال سابقه تدریس در دانشگاه لبنان درباره این ویژگی دبیرکل حزب الله به بخش هایی از سخنرانی سید طی تجاوز سال ۲۰۰۰ رژیم صهیونیستی اشاره می کند که طی آن دبیرکل حزب الله رزمندگان مقاومت را با جمله «دست هایتان را می بوسم» مورد خطاب قرار می دهد.
به اعتقاد این روانشناس مجرب لبنانی چنین سخنانی به مخاطبین دبیرکل حزب الله اعتماد به نفس، برحق بودن خط مشی اشان در دفاع از وطن و یادآور کرامت انسانی آنهاست.
آنچه این ویژگی را اثربخش تر می کند، به روز بودن شخصیت سید، بهره مندی از منطق و عقل و جدل، در کنار شخصیت دینی و مذهبی صادق اوست. صادق به این معنی که به او ارزش هایی چون «وفای به عهد، راستگویی و صداقت، تواضع، صبر و آرامش» نه تنها متزین است، بلکه ایمان و باور دارد و همین شهامت و جرأت رویارویی با دشمن و ثبات در عزم و عقیده را می بخشد و موجب می شود، به هرآنچه وعده داده عمل کند.
– دکتر انیسه در ادامه سیمای سید حسن را اینگونه ترسیم می کند: «سید شباهت چندانی به چهره سنتی ترسیم شده از مردان ندارد، در سیمایش خشونتی نمی توان یافت، چهره اش معصومیت کودکانه ای دارد. در عین حال یکی مثل همه ماست.
– از دیگر ویژگی های شخصیتی سید حسن نصرالله باید به «دوری از فساد و پنهان کاری، شفافیت در کار، انضباط و قانونمندی» اشاره کرد که انعکاس مستقیمی بر فعالیت ها و عملکرد جنبش دارد.
از سوی دیگر، دفاع از مردم در برابر اشغالگران صهیونیست و از خودگذشتگی های بدون چشم داشت برای مردم، از دیگر ویژگی های سید است، دیدگاهی که در تمام سطوح جنبش قابل ملاحظه است، به گونه ای که تاکنون کسی از سوی اعضای جنبش در مناطق تحت اداره اش در سرتاسر جنوب لبنان در معرض آزار و اذیت واقع نشده است.
– نمی توانید، تعامل با دیگران و پذیرش افکار و دیدگاه های دیگران، را در شخصیت دبیرکل حزب الله نادیده گرفت، موضوعی که مشوق بروز استعدادها و توانایی های نهفته در اعضای آن است. او «ایمان دارد، هر انسانی دارای استعداد و توانمندی خاص خویش است. بدون ذره ای شک و تردید کادرهای خود را نوسازی و بازسازی می کند. آنها را به همراهی با تکنولوژی های روز تشویق می کند و مهمتر از همه اینکه با تمام اعضا رابطه ای برادرانه دارد».
– مهندس «ریما فخری»، از اهالی روستای «الزراریه» از توابع صیدا، تنها خانم عضو شورای عالی حزب است. ۴۰ سال دارد و نیمی از سن اش را با حزب الله سپری کرده است.
در سال ۲۰۰۴ سید او را به این سمت منصوب کرد. از زمان تاسیس جنبش در تمام سطوح سیاسی، آموزش، فعالیت های اجتماعی و سازندگی فعالیت داشته و در سال های اخیر با دیگر خانمهای مهندس عضو جنبش در امر سازندگی فعالیت دارد.
او می گوید: «در تمام این مناصب با سید در ارتباط مستقیم بودم و توانایی هایم برای ایشان محرز شده بود». همسرش در جنبش عضویت ندارد. مادر چهار فرزند است و در کنار ۱۷ مرد دیگر در نشست های شورای عالی حزب شرکت می کند و در سیاستگذاری های عمومی جنبش سهیم است.
– بار دیگر به سراغ دکتر انیسه می رویم که معتقد است: «از زمان نکبت فلسطین و شکست های عربی پس از آن، همواره احساس می شد، مردانگی در جهان عرب مرده است. سید حسن نصرالله در واقع روح مردانگی را به رزمندگان و مجاهدین باز گرداند و این سوال را مطرح می کند که چه کسی می تواند، بگوید که مردان به وجودش مباهات و افتخار نمی کنند. در یک جمله باید گفت، او نقشههای بزرگترین سیاستمداران جهان را بهم ریخت».
– وقتی در سال ۱۹۸۶ هیئتی به نمایندگی از شورای عالی جنبش به تهران سفر کرد و با امام راحل دیدار نمود. حضرت امام با دقت به سخنان سید حسن نصرالله که یکی از اعضای هیئت بود گوش سپرد. وقتی ملاقات پایان یافت، امام به یکی از مسئولین کشور کرد و فرمودند که «مراقب این شخص باشید و از او حمایت کنید، چون دارای آینده درخشانی است».
«عبد الله قصیر»، نماینده سابق پارلمان لبنان و عضو این جنبش نقل می کند که امام راحل به عنوان مرجع دینی و دادن دست نوشته هایی به برخی شخصیت های اسلامی مبنی بر اجازه دخل و تصرف در اموال شرع صادر می کرد و سید حسن نصرالله از جمله این مراجع بود، با این تفاوت که امام تنها برای دبیرکل حزب الله بود که دست خطی ویژه نوشته و در پایان این عبارت را مرقوم فرموده بودند که «از صاحب این مجوز می خواهم از خدای متعال برای ما طلب توفیق کند».
– قصیر می افزاید: «از سال ۱۹۸۵ شروع به کشف شخصیت رهبری بسیار متمایز سید کردم». از بدو تولد و پیش از آنکه عمامه بر سر بگذارد، لقب وی «سید» بود که معمولا روحانیونی که منتسب به خاندان اهل عصمت و طهارت باشند، به آن ملقب هستند.
وی که بعدها مسئول رسانه ای و روابط عمومی حزب الله می شود و به حکم مسئولیت هر روز با دبیرکل این جنبش بیش از پیش در ارتباط است، می افزاید: «او تنها برای قضیه ای که به آن ایمان و باور دارد، برنامه ریزی نمی کند، بلکه تمام توان و انرژی خود را به خدمت می گیرد، نوعی ایمان عملی و کاری؛ این موجب می شود تا فردی چون سید، در متن تحولات و رخدادها باشد و در گوشه ای منزوی به عبادت بنشیند و این به وضوح در خط مشی حزبی سید و مقاومت قابل مشاهده است.
– ویژگی دیگر، سید حسن نصر الله به گفته قصیر اهتمام به امر جوانان و توجه به نیازهای آنهاست. دیدار وی با جوانان به عنوان دیدار رئیس و مسئول یک مجموعه با جمعی از اعضای این مجموعه نیست، بلکه آنها از نیازها و خواسته های خود می گویند و او نیز با تمام توان برای رفع آنها تلاش می کند.
– قصیر می افزاید: «خوش رویی یکی از ویژگی های منحصر به فرد سید است. او در روابط عمومی و برقراری رابطه با دیگران بی همتاست. خیلی دیر موضوعی او را خشمگین می کند و اگر هم خشمگین شد، به سرعت واکنش نشان نمی دهد».
– مسئول روابط عمومی حزب الله می گوید: «سید فردی بسیار زیرک و باهوش است و قدرت خارق العاده ای در قانع کردن و راضی کردن طرف دیگر دارد، کسانی که در جلسات سید حضور یافته اند، به خوبی با این ویژگی اخلاقی سید آشنا هستند».
– از مهمترین ویژگی های اجتماعی سید حسن نصرالله همنشینی با رزمندگان است. او عاشق زندگی با مجاهدین در حال مبارزه در جبهه هاست، به همین دلیل طی سال های ۱۹۸۵ و ۱۹۸۶ چندین بار مخفیانه و بدون اطلاع فرماندهان میدانی حزب الله راهی خط مقدم شد.
– همچنین طی سال های ۱۹۸۸ و ۱۹۸۹ طی محاصره منطقه موسوم به «اقلیم التفاح» در جمع جوانان حزب الله بود که سه ماه در محاصره بودند.
– آموزش های نظامی را در شهر «بعلبک» توسط نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دیده بود. نیروهایی که در آموزش رزمندگان حزب الله طی تجاوز رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان نیز مشارکت داشتند. علاوه بر اینکه دوره های آموزش نظامی متعددی را چندین ماه دیده است.
– یکی از اصول و مبادی که سید آن را در جنبش تقویت نمود، «فرهنگ شهادت» بود و این فرهنگ عملا در روح و جان جوانان حزب الله ریشه دوانده است، در واقع ایشان فقط مسئول عضو گیری برای جنبش نبود، بلکه فرهنگ شهادت را با روح و جان آنها در می آمیخت، به همین دلیل مشاهده می کنیم که او بارها بی پروا در خط مقدم جبهه های نبرد حضور می یابد و این نشان دهنده عمق ایمان و باور وی به اصولی است که دیگران را به آن توصیه می کند و در عین حال میزان صداقت و راستی وی در گفته و عمل را به تجسم می بخشد.
– در قبال خانواده او را باید «بسیار مهربان» و «بسیار با محبت» توجیه کرد. به خصوص در قبال خانواده های شهدا و رزمندگان، به گونه ای که تاکنون دیده نشده خواسته ای از آنها را برآورده نکرده باشد. خضوع و فروتنی وی در قبال خانواده های شهدا و مجاهدین و محبتش نسبت به آنها به حدی است که در مواردی به مزاح مسئولان جنبش به ایشان اعتراض می کنند.
– ارادت وی به مجاهدین به حدی است که در سال ۲۰۰۱ با خواستگاری یکی از این مجاهدین از تنها دخترش، «زینب» موافقت کرد و او کسی جز «حسن قصیر»، برادر شهید «احمد قصیر» نبود که از لحاظ مادی در خانواده ای نسبتا متوسط رو به پایین رشد و نمو کرده بود.
این ازدواج با تعجب بسیاری از مسئولان جنبش مواجه شد که تصور می کردند، داماد سید باید فردی از یک خانواده معروف و سرشناس باشد. ایشان در پاسخ به تعجب این مسئولان گفته بود که «این برای من افتخار است که دخترم را به خانواده شهید می دهم» و شرط حسن قصیر مبنی بر ادامه مبارزه در صفوف مقاومت پس از ازدواج را نیز «درخواستی طبیعی و بر حق دانسته بود که کاملا مورد قبول است»
– تا پیش از سال ۲۰۰۰ سید همواره بخشی از زمان خود را به دیدار با مردم اختصاص می داد و جهت برآوردن خواسته های آنها بخشی را در دفتر کارش به این منظور دایر کرده بود. اما بالا رفتن میزان خطر و تهدید موجب توقف این دیدارها شد، اگرچه همواره دوست دارد، در میان مردم باشد.
تا پیش از جنگ اخیر اصرار داشت، خود به شخصه به دیدار خانواده های شهدا برود و عقد نکاح زوجهای جوانی که به این منظور به ایشان مراجعه می کردند، را می خواند، نکته جالب این بود که برخی از زوج های جوان با اینکه ازدواج کرده بودند، با این حال خواستار ایراد مجدد خطبه عقد از جانب ایشان می شدند.
– سید با گشاده رویی از درخواست این زوج ها استقبال می کرد و روزهایی را به این امر اختصاص می داد و به آنها اجازه می داد، ۱۰ نفر نیز به عنوان همراه عروس و داماد را همراهی کرده و در منزلش از آنها استقبال می کرد.
– گفته شده در عین اینکه بر ادای فرایض دینی و آداب و رسوم اعتقادی حساسیت بسیار دارند، اما با وارد آمدن هرگونه شک و شبهه به دین اسلام مخالفت می کنند، به عنوان مثال در عاشورای سال ۱۹۹۹ از عزادارانی که در رثای سید و سالار شهیدان امام حسین (ع) بر سر می زدند و یا قصد زدن قمه را داشتند، خواست، برای جلوگیری از سوء استفاده دشمنان، از زدن بر سر خودداری کرده و به جای قمه زدن به پایگاه های اهدای خون مراجعه کرده و برای محروجان جنبش خون اهدا کنند.
– هنگامی که خبر درگیری رزمندگان حزب الله با نظامیان رژیم صهیونیستی که «هادی» فرزند سید نیز جزو آنها شمرده می شد، منتشر شد، همسر سید برای اطلاع از وضعیت فرزندش بی قراری می کرد، در این بین سید پیش از خروج از منزل برای دیدار با مسئولان جنبش و بررسی وضعیت به وی دلداری می داد و او بود که تلاش می کرد، او را آرام کند.
پس از خروج از منزل نیز برای اطلاع از وضعیت وی دائما با ایشان در تماس بود. طی یکی از این تماس ها همسرش از سید سوال می کند، شما که با برادران ارتباط مستقیم دارید، آیا خبری درباره هادی به شما نداده اند؟ سید پاسخ منفی می دهد.
مادر هادی از آن سوی خط گله مند می گوید که «خوب تماس بگیر و سوال کن، او پسر توست»، سید پاسخ می دهد: «چون فرزند من است، خجالت می کشم، سراغ او را بگیرم و یا درباره او سوال کنم. مطمئن باش همین که خبر جدیدی شود، برادران فورا به من اطلاع خواهند داد».
آن شب و فردای آن روز را سید به چشم انتظاری و بی خبری سپری کرد، اما شرم و حیا اجازه نداد، سراغ فرزندش را بگیرد. در حالی که هر بار عملیاتی توسط رزمندگان مقاومت انجام می شد یا یکی از رزمندگان مقاومت مجروح می شد یا به شهادت می رسید، برای اطلاع از آخرین وضعیت عملیات یا رزمندگان لحظه ای تلفن را بر زمین نمی گذاشت و تا حصول نتیجه نهایی مستمر با فرماندهان میدانی و مسئولان جنبش در ارتباط بود، اما این بار دریغ از یک تماس، صبر کرد تا تلفن منزل به صدا در آید.
– کسانی که چند سال گذشته او را زیارت کرده اند، اگر اکنون نیز وی را زیارت کنند، خواهند دید هیچ چیز در ظاهرش تغییر نکرده، جز ساعت مچی «سیکو» اش که جای خود را به ساعت جدید دیگری با همان مارک داده و قیمتش بیش از ۱۹ دلار نیست.
سید تمام هدایای به ویژه هدایای گران قیمتی که از سوی طرفداران و مریدانش که در میان آنها افراد متمول بسیاری نیز وجود دارند، برایش ارسال می شود را به «جوانان» اختصاص می دهد تا صرف تامین نیازهای آنها شود، چون جوانان را محق تر از خود در استفاده از این هدایا می داند.
– «کوفی عنان»، دبیرکل اسبق سازمان ملل می گوید: روزی که به دیدار سید حسن نصرالله برای گفت و گو و برخی درخواست ها رفتم، برای پذیرایی، خواست برایم یک فنجان «کاپوچینو» و یک بطری «آب جو» اسلامی بیاورند.
عنان می افزاید: وقتی چنین دیدم، به میزان دقت و ریزبینی سید پی بردم و دریافتم او به کوچکترین امور و قضایا نیز توجه دارد، در چنین شرایطی چگونه می توانم از وی چیزی بخواهم که به نتایج و عمق این درخواست اشراف و آگاهی دارد.
– به صلابت و جدیت در انجام وظایف و عدم چشم پوشی از کوتاهی اعضا معروف است، گفته می شود، چند سال پیش بر اساس اطلاعات امنیتی رسیده، وکیلی لبنانی از اعضای حزب به مزدوری و جاسوسی برای دشمنان جنبش متهم می شود، سید با جدیت تمام شخصا رسیدگی به پرونده را برعهده می گیرد، اما چون در پایان بی گناهی آن آشکار می شود، از وی طلب حلالیت کرده و برای جلب رضایت از وی می خواهد، هر خواسته ای دارد، سید شخصا انجام دهد و تا به دست اوردن رضایت و حلالیت، وی را رها نکرد.
– بی شک او تنها کسی است که باعث شد، «رفیق حریری»، نخست وزیر اسبق لبنان کفش ها را از پایش درآورده و کنارش روی تخت فرش ساده ای که در منزلش انداخته بود، روی زمین بنشیند و میهمان شام ساده اش باشد که تنها مقداری نان و ماست و زیتون را شامل می شد.
– افراد نزدیک به دبیرکل حزب الله درباره زندگی شخصی اش چنین نقل می کنند: «اغلب بیدار است، یا به کار مشغول است و یا به عبادت، لذا ساعات اندکی را به خود اختصاص می دهد. خوابیدن روی تخت و رختخواب نرم را رد می کند، حتی به تشک اسفنج هم رضایت نمی دهد، رختخوابش رو اندازی است که روی زمین انداخته می شود.
– «جرج گالاوی»، عضو پیشین پارلمان انگلیس در گفت و گو با روزنامه لبنانی «البناء» تاکید می کند که مقاومت لبنان دارای رهبری به نام سید حسن نصرالله است، مردی که وقتی حرف می زند، دنیا به صدق گفته هایش ایمان دارد. او کسی است که وقتی وعده ای را بدهد، به آن عمل می کند».
گالاوی در ادامه با لبخند خاطر نشان می کند: وقتی سید حسن نصرالله وعده شکست اسرائیل را می دهد، پس حتما به وعده خود وفا می کند.
– «نورمن ونکلستین»، اندیشمند یهودی در سال ۲۰۱۰ در مصاحبه با روزنامه لبنانی «الاخبار» ضمن ابراز شیفتگی شدید خود نسبت به شخصیت و اندیشه های سید حسن نصرالله، پیش بینی کرده بود که وی با منطق و هوش و درایت خود سال های آینده جهان عرب را رهبری و هدایت خواهد کرد و این چیزی است که اسرائیل به شدت از آن وحشت دارد.
وی در بخشی از مقدمه کتابی که درباره تجاوز رژیم صهیونیستی به نوار غزه تحت عنوان «این بار خیلی زیاده روی کردیم» تالیف کرد، می نویسد: «دبیرکل حزب الله لبنان رهبری زیرک و منضبط است و این روح را در جنبش حزب الله نیز دمیده است. اما مهم تر از آن، اینکه به تمام زیر و بم جامعه اسرائیل آشناست و می داند، دقیقا نقطه قوت و ضعف دشمن اش چیست و کجا قرار دارد».
– آوریل سال ۲۰۱۵ میلادی روزنامه «المصری الیوم»، چاپ قاهره پس از «محمد حسنین هیکل»، نویسنده و روزنامه نگار سرشناس مصری و جهان عرب از لبنان در گزارشی به این سفر هیکل پرداخته می نویسد: «وقتی از هیکل در این باره سوال شد که طی سفرش به بیروت و دیدار با مقامات و شخصیت های لبنانی کدام یک توجه بیشتری به مصر و تحولات جاری در آن و آینده عبدالفتاح السیسی، رئیس جمهوری این کشور داشتند، پاسخ داد: سید حسن نصرالله».
«عبدالله السناوی»، نویسنده و تحلیلگر سیاسی مصری در مقاله ای که روزنامه «الشروق»، چاپ قاهره منتشر کرد، نوشت: «اگرچه ارتباط مستقیمی بین حزب الله لبنان و قاهره وجود ندارد، اما دبیرکل این جنبش در عمل بیش از هر شخصیت لبنانی دیگری به وضعیت مصر و آینده السیسی توجه دارد.
او در گفت و گوهایش چندین بار از مصر و رئیس جمهوری این کشور سخن گفته و برای این کشور پیروزی بر دشمنان و غلبه بر مشکلات داخلی را آرزو کرده است.
طی آخرین تجاوز رژیم صهیونیستی به نوار غزه شاهد بودیم که «رجب طیب اردوغان»، رئیس جمهوری ترکیه چگونه السیسی را مورد حمله قرار داد و او را به همدستی با اسرائیل متهم کرد، در حالی که نصر الله از رئیس جمهوری مصر حمایت کرد و در سخنرانی که پس از آن ایراد نمود، از عبدالفتاح السیسی خواست، برای پایان تجاوزات رژیم صهیونیستی علیه نوار غزه پا در میانی کرده، وارد عمل شود.
در حالی که پیشتر «سید» فراموش نکرده بود که ملت و دولت مصر به خاطر فاجعه سر بریدن کارگران مصری گروگان گرفته شده توسط «داعش» در لیبی، تسلیت بگوید و این فاجعه در سکوت و بی تفاوتی بسیاری از کشورهای جهان محکوم کند.
– همچنین وقتی خبر شهادت سید هادی نصرالله در رسانه ها منتشر شد، محمد حسنین هیکل این متن را برای عرض تسلیت و تسلی دادن دبیرکل حزب الله ارسال کرد که بیانگر عظمت روح و بزرگی شخصیت این رادمرد در جهان عرب است: «دیدیم که چگونه احساس پدری با جهاد تا درجه شهادت مورد امتحان قرار گرفت. همچنین دیدیم، جهاد احساس پدری را تا درجه دلیرمردی و از خود گذشتگی مورد آزمایش قرار داد. من نمی دانم، به شما چه بگویم؟ دلم نمی آید، سخنی از سوگواری و تسلیت به شما بگویم؛ چون به سراغ هر واژه ای می روم، آن را عاجز و بی مقدار می بینم؛ من نمی توانم، حتی برای شما نماز بخوانم و دعا کنم، چون نماز و دعای شما به بارگاه خداوند، از هر دعا و نمازی که من و غیر من برای شما بخوانند، نزدیک تر و مستجاب تر است».
– پژوهش مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی پادشاهی اردن سید حسن نصرالله را جزو ۵۰ شخصیت تاثیرگذار جهان اسلام و جهان عرب می داند. وی نه تنها در لبنان از محبوبیت بسیاری برخوردار است، بلکه این محبوبیت در اغلب کشورهای جهان اسلام و عرب به خصوص در مصر، فلسطین اشغالی، کشورهای مغرب عربی، بحرین، عراق، منطقه الشرقیه عربستان، کویت و یمن به خاطر مواضع ضد صهیونیستی اش نیز مشاهده می شود و بسیاری از مسلمانان الجزایر او را به «عمر مختار»، رهبر آزادیخواه و مبارز این کشور در برابر استعمار وقت ملاحظه می کنند.
– سید حسن نصر الله از جمله شخصیت هایی است که در میان بسیاری از علمای اهل سنت نیز دارای احترام بالاست، از جمله این شخصیت ها می توان به شیخ «محمد سعید رمضان البوطی»، از علمای بزرگ اهل تسنن سوریه و شیخ «علی جمعه»، مفتی مصر و شیخ «إبراهیم زید الکیلانی»، از مشایخ اهل سنت اردن و «فتحی یکن»، یکی از روحانیون و رهبران اهل سنت لبنان و شیخ «راشد الغنوشی»، رهبر سرشناس جنبش اسلامگرای «النهضه» تونس و شیخ «علی بلحاج»، از روحانیون و علمای اهل سنت الجزایر اشاره کرد.
– تاکنون مقامات و شخصیت های اسرائیلی نیز اظهار نظرهای بسیاری درباره شخصیت سید حسن نصر الله کرده اند، از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
«دنی روبن اشتاین»، روزنامه نگار و مستشرق اسرائیلی می گوید: «نصر الله شخصیت بزرگی است که ملت فلسطین و ملل عربی چشم به او دوخته اند. شخصیت او فراتر از جمال عبد الناصر، رئیس جمهوری فقید مصر است، اگر عبد الناصر شش روز طی جنگ ژوئن در برابر ما مقاومت و ایستادگی کرد، نصرالله طی ژوئیه ۲۰۰۶ یک چهارم یهودیان ساکن سرزمین های اشغالی را بیش از ۴ هفته در پناهگاه هایشان محبوس کرد.
همچنین یک نظامیان صهیونیست طی جنگ ۳۳ روزه گفته بود که «اگر ما هم نصرالله داشتیم، هیچ گاه شکست نمی خوردیم» و یکی از فرمانده ارتش اسرائیل خاطر نشان کرده بود: «نصرالله با قدرت شخصیت اش ما را شکست داد»، همچنین وقتی سید عباس موسوی ترور شد و سید حسن نصرالله در جنبش جانشین وی شد، یکی از شهرک نشینان صهیونیست در واکنش به این انتصاب گفته بود: «سید عباس را کشتیم و از پیش رو برداشتم، اما مانعی سخت تر از او مواجه شدیم». مطبوعات صهیونیستی اذعان می کنند که «ما بیشتر به سید حسن نصرالله اعتماد داریم، تا به مقامات مسئول امان».
یک روان شناس اسرائیلی نیز در تحلیلی بر شخصیت دبیرکل حزب الله لبنان وی را «فردی راستگو، شجاع و زیرک توصیف می کند که از مطالبه حق و حقوقش عقب نشینی نمی کند و تاکید می کند که مهمترین نگرانی ما در اسرائیل این است که نصرالله از ما باهوش تر و زیرک تر باشد».
کمیته حقیقت یاب صهیونیستی «وینو گراد» یکی از دلایل شکست رژیم صهیونیستی در جنگ ۳۳ روزه را رادیو و تلویزیون این رژیم معرفی می کند که از صبح تا شب این سخنان را به مخاطبان خود القا می کردند که نصر الله قدرتمندتر است، نصر الله زیرک تر است، نصر الله قاتل و فریبکار نیست که درپی کشتن نظامیان ما باشد».
– همچنین نظر سنجی صورت گرفته توسط یکی از مراکز مطالعاتی رژیم صهیونیستی طی جنگ ۳۳ روزه نشان می داد که ۸۰ درصد یهودیان ساکن سرزمین های اشغالی به درستی و راستی سخنان دبیرکل حزب الله برخلاف تصریحات مقامات مسئول این رژیم ایمان و باور دارند.
– آگوست سال ۲۰۱۴ میلادی پس از ملاقات ۵ نفر از خبرنگاران روزنامه لبنانی «الاخبار» با سید که ۵ ساعت به طول انجامید، پایگاه خبری لبنانی «الخبر برس» در مقاله ای به قلم «وفیق قانصوه» شرحی از محل سکونت دبیرکل حزب الله ارائه می دهد که بسیار جالب توجه است.
وفیق قانصوه در این مقاله تاکید می کند که سید حسن نصرالله بر خلاف تبلیغ بسیاری از دشمنان و مخالفانش از جمله رژیم صهیونیستی زیر زمین زندگی نمی کند، بلکه در طبقه پنجم با ششم ساختمانی چند طبقه زندگی می کند.
او صدای اذان را از بلندگوی یکی از مساجد نزدیک به منزل می شنود، همانند صدای دویدن و بازی کردن بچه های همسایه طبقه بالا که از سقف به گوش می رسد.
اتاقش مرتب و منظم است، پنجره ها با پرده هایی گلدوزی شده به رنگ هایی که با رنگ اثاثیه پذیرایی همخوانی داشته باشد. رنگ درب اتاقی که سید از بیرون آمد، قهوه ای است.
او بین مردم زندگی می کند، در خیابان های ضاحیه و دیگر مناطق به گشت و گذار می پردازد و همان گونه که خود نیز مورد تاکید قرار داد، وضعیت شهر و محله ها و کوچه ها و خیابان هایش را زیر نظر دارد.
برق خانه او نیز همانند دیگر خانه های ضاحیه قطع می شود و تا آمدن برق یا راه انداختن مولد برق خانه اش را با فانوس روشن نگه می دارد. او حتی ماهیانه استفاده از آنتن مرکزی و ماهواره مرکزی را پرداخت می کند و اینکه برخی دوستان و همسایه ها مانع دیدن برخی شبکه های مورد علاقه اش می شوند.
«غافلگیری» از ویژگی های جدایی ناپذیر شخصیت اوست، به همین دلیل این غافلگیری تنها شامل دشمن نمی شود، بلکه به فراخور دوستان را هم دربرمی گیرد و غافلگیری و سورپرایز دوستان الاخبار شب نشینی بود که تا سپیده دم به درازا کشید و طی آن، آنها میهمان سفره سید بودند، شامی کاملا لبنانی شامل سالاد، سیب زمینی سرخ کرده، سمبوسه، لوبیا با تکه های پنیر، سینی مرغ با سیب زمینی، دوغ، ماست، نان و هندباء که سبزی شبیه به اسفناج است و به انواع مختلف در لبنان طبخ مب شود.
در تمام عمرش سید تنها یک بار باخته است، هنگامی که تصمیم گرفت، در فینال جام جهانی گذشته هوادار آرژانتین باشد و به قول خودش برای پسرش که هوادار آلمان بود، «کُری» بخواند.
او همانند همه فیلم می بیند و سریال ها را دنبال می کند، کتاب های ادبی و تاریخی می خواند و شبکه های تلویزیونی غیر از المنار را دنبال می کند و از طریق چند تن از اعضای جنبش از محتوای پایگاه های فعال در فضای مجازی مطلع می شود.
به زبان انگلیسی تسلط کامل داشت، اما عدم تمرین و مکالمه موجب شده تا به سختی بتواند به این زبان سخن بگوید، اما آن را درک می کند. در خصوص زبان فارسی علاوه بر اینکه کمابیش قدرت تکلم به این زبان را دارد، آن را به طور کاملا درمی یابد.
درست است که به دلیل شرایط امنیتی مجبور است، به طور مستمر محل اقامت خود را تغییر دهد، اما سید تاکید می کند که از ضاحیه و اهالی آن دور نبوده و به آنچه در جنوب لبنان به ویژه در منطقه «البقاع» جریان دارد، آگاه است.
سید حسن نصرالله با بیان اینکه در پناهگاه و محلی خاص زندگی نمی کند، توضیح میدهد که منظور از تدابیر امنیتی تردد نامحسوس و نقل و انتقال مخفیانه و به صورتی ناشناس است، اما این تدابیر هیچ گاه مانع تردد و حرکت من و دیدن و آشنا شدن من نمی شود. من همه چیز را می بینم، آن هم از نزدیک، مسئله این است که دیگران نباید مرا ببینند.
دبیرکل حزب الله مردی خانواده دار است، صاحب زن و فرزند و نوه، بین مردم و با مردم زندگی می کند. غذای خانگی می خورد، به خاطر فرزندش تلویزیون می بیند و برای دیدن برنامه های مورد علاقه اش، با ریموت کنت کانالها و شبکه های تلویزیونی مختلف را زیر و رو می کند، بله برای او تدابیر امنیتی خاصی تدارک دیده شده، اما این تدابیر قید و بندی بر فعالیت های شخصی و اجتماعی اش نیستند.
– شهید سید عباس موسوی که در مراسم عمامه گذاری سید حسن نصرالله حضور داشت، روایت کرده است که وقتی سید محمد باقر صدر عمامه سید را بر سرش گذاشت سه جمله را در گوش سید حسن زمزمه کرد: «صاحب مقام و جایگاه بزرگی هستی، از تو بوی رهبری به مشامم می رسد، تو از یاران صاحب عصر (عج) هستی».
– نسب سید حسن نصرالله و به طور کلی خاندان نصر الله به امام موسی کاظم علیه السّلام می رسد. اسناد تاریخی قدیم تاکید می کند که خاندان نصرالله طی دوران حیات جدشان «سیّد إبراهیم المجاب بن سیّد محمد العابد بن الإمام موسی الکاظم» در سال ۲۴۷ هجری متولی بارگاه حسینی بوده و جد آنها، «ابو الفائز محمد» که خاندان به نام وی نامگذاری شده با سادات «آل طعمه»، «آل قفطون»، «آل ضیاء الدین»، «آل تاجر»، «آل مساعد» و «آل محمد أمین» پسر عم بوده اند.
همچنین اجداد سید، نسل اندر نسل مسئول و ناظر بر بارگاه حسینی بوده و دارای املاک و مستقلاتی در منطقه «عین التمر» و داخل «کربلاء» منطقه «الحسینیه» بوده اند که اسناد تاریخی آن همچنان موجود بوده و تاریخ آن به بیش از ۴ قرن قبل باز می گردد.
علاوه بر اینکه خاندان نصرالله دارای سوابقی، جدای از دیگر عشایر و عموزاده هایشان در خدمت به مرقدین شریفین هستند و به افتخار خدمتگزاری به مرقد شهید صحرای کربلا، امام الحسین علیه السّلام مفتخر بوده اند.
افزون بر اینکه «سید نصرالله الفائزی الحائری» جد ایشان در سال ۱۱۶۸ هجری در استانبول به شهادت رسید، در حالی که از بارزترین شخصیت های علمی زمان خویش شمرده می شد و «علامه شیخ عبد الحسین امینی» در کتاب «شهداء الفضیله» خود صفحه ۲۱۵ این چنین از سید نصرالله الفائزی الحائری یاد می کند: «سید نصر الله بن حسین بن علی بن اسماعیل الحسینی الموسوی الحائری معروف به شهید، کسی است که خدای باری تعالی در وجودش سعادت بهره مندی از علم و تقوا و شهادت را نهفته بود و از بزرگی و علو درجات در اصل و نسب سرآمد روزگار بود. او عالمی فقیه و سخن وری ادیب و شاعر آگاه به علوم زمانه خویش بود و کمتر کسی را می شد، مانند وی یافت».
– هنگامی که در سال ۲۰۱۰ میلادی «سعد الحریری»، نخست وزیر وقت لبنان به تهران سفر کرد، صرف نظر از دیدار با مقامات مسئول جمهوری اسلامی ایران در سطوح مختلف به دیدار مقام معظم رهبری نیز مشرف می شوند.
در آن دیدار مقام رهبری به سعد الحریری تنها یک توصیه کرد، اینکه روابط خود با سید حسن نصرالله را تقویت کند، چون چنین رابطه ای را باب خیر و منفعت برای لبنان به ویژه در عرصه سیاسی جهت خروج از بحران داخلی میدانستند.
انتهای پیام/
منبع:مشرق