شورای آتلانتیک روابط میان ائتلاف ایران و روسیه با گروه طالبان را تاکتیک جدید تهران و مسکو برای مقابله با ظهور داعش و همچنین حضور نظامی آمریکا در افغانستان میداند.
به گزارش اخبار جهادی،از دید رسانهها و سیاستمداران غربی، یکی از مؤلفههای قدرت ایران در غرب آسیا (خاورمیانه)، نفوذ منطقهای این کشور است که برای آمریکاییها بسیار گران تمام شده است. آنها معتقد هستند که این نفوذ در کشورهایی مانند افغانستان، عراق، سوریه و حتی یمن، توطئههای غربی در این کشورها را ناکام گذاشته و هزینههای هنگفت نظامی و سیاسی آمریکا را بیاثر کرده است؛ تا جایی که یکی از انتقادها از جنگهای آمریکا در افغانستان و عراق و سوریه، همواره رقم خوردن پیامدهای این جنگها به سود ایران پس از چندین سال عملیات نظامی هزینهبر واشینگتن است.
یکی از گزارشهایی که اخیراً منتشر شده و به موضوع رویکرد ایران در قبال افغانستان پرداخته، گزارش اندیشکده شورای آتلانتیک تحت عنوان «هدف اصلی ایران در افغانستان[۱]» است. «آلکس واتانکا» عضو ارشد اندیشکده «مؤسسه خاورمیانه» و نویسنده این گزارش معتقد است: «قرابت جغرافیایی و روابط تاریخی موجب شده تا هیچ کشور دیگری نتواند نقشی مهمتر از ایران را در جامعه افغانستان ایفا کند.» وی در گزارش خود به ابعاد نفوذ ایران در افغانستان میپردازد.
لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی این گزارش را منتشر میکند و دیدگاهها، ادعاها و القائات این گزارش لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.
منافع متقابل ایران و آمریکا در افغانستان
آلکس واتانکا گزارش خود را با تشریح برداشت خود از اهمیت افغانستان برای ایران آغاز میکند و توضیح میدهد که «دیدگاه ایرانیها درباره افغانستان، مشخصاً امنیتمحور و ذاتاً دستدوم، و بخشی از تلاش گستردهتر ایران برای دستیابی به نفوذ منطقهای است.» واتانکا خاطرنشان میکند که موضوع افغانستان در سیاست خارجی ایران در قالب نوعی بازی «مجموعصفر» (بازیای که در آن، سود یک شرکتکننده، لزوماً به معنای ضرر بقیه است) قابل تعریف است که در آن ایران با رقبای منطقهای و حتی شرکای خاورمیانهای خود رقابت میکند.
نویسنده گزارش، روابط متغیر ایران و آمریکا را یکی از عوامل مهم تأثیرگذار بر نحوه توازن منافع ژئوپلتیک، امنیتی و اقتصادی ایران در افغانستان میداند و به عنوان مثالی از این موضوع، یادآور میشود که «دولت میانهروی محمد خاتمی» اواخر سال ۲۰۰۱ میلادی موفق شد «تندروها» را در ایران متقاعد کند و همکاری با عملیات نظامی واشینگتن علیه طالبان را کلید بزند، هرچند این همکاری عمر کوتاهی داشت.
به اعتقاد کارشناس این اندیشکده، «ایران دارای طیفی از منافع در افغانستان است که از نگرانیهای اساسی و امنیت تا ملاحظات کوتاهمدتتر و میانمدتتر و همچنین از منافع آشکار و علنی تا منافع «در حال ظهور» را شامل میشود.» وی «موضع ایران در قبال آنچه جبهه آمریکایی-پاکستانی-سعودی در افغانستان میپندارد، آمادگی برای تغییرات پیشبینیشده اجتماعی و اقتصادی در افغانستان، از جمله تغییرات شدید جمعیتی احتمالی، و جمعیت شیعه افغانستان و چگونگی همکاری با آنها به عنوان نیروهای نیابتی بالقوه برای منافع ایران در افغانستان و منطقه گستردهتر غرب آسیا (خاورمیانه)» را از جمله منافع تهران در افغانستان برمیشمارد.
واتانکا خاطرنشان میکند: «یک واقعیت قطعی وجود دارد و آن اینکه ایران، و بهوضوح آمریکا، هر دو برای بلندمدت در افغانستان خواهند بود، در حالی که هیچیک تا کنون تعریف نکردهاند که چه وضعیتی را معادل «بُرد» برای ایران در افغانستان تلقی خواهند کرد.» وی ادامه میدهد: «به عبارت ساده، هدف اصلی ایران در افغانستان، دنبال کردن یک استراتژی چندجانبه ناظر بر گسترش قدرت سخت و نرم خود در این کشور و در عین حال، به حداقل رساندن نفوذ قویترین رقبای خود در کابُل است.»
سیاست استراتژیک ایران در قبال طالبان
آلکس واتانکا بخشی از گزارش خود را به موضوع «دیدگاه در حال تحول [ایران] درباره طالبان» اختصاص میدهد و در این بخش توضیح میدهد: «موضع رسمی تهران در قبال طالبان برای مدتهای طولانی، رد هرگونه ارتباط با این گروه و حمله به آن به عنوان یک نهاد «تروریستی» بود. با این وجود، با گذشت سالها، این موضع به طور قابلتوجهی تغییر کرده است.» وی تغییر موضع ایران مقابل طالبان را تلاش رقبای منطقهای تهران از جمله ریاض برای برقراری روابط با این گروه افغان (به ویژه با میزبانی از نشست مذاکرات صلح میان طالبان و دولت افغانستان در سال ۲۰۰۸) میداند.
واتانکا معتقد است ایران برای جلوگیری از تضعیف نقشش در افغانستان به این تحرکات منطقهای واکنش نشان داد: «سال ۲۰۱۱، ایران شروع به آزمایش [مذاکره با این گروه] کرد و از یک هیأت متشکل از اعضای طالبان برای شرکت در یک کنفرانس اسلامی در تهران دعوت نمود. این احتیاط ایران قابلفهم هم بود.»
شورای آتلانتیک علاوه بر نگرانی از کاهش نفوذ در افغانستان، ظهور داعش در این کشور از سال ۲۰۱۴ به این سو را نیز دلیل دیگری میداند که ایران به خاطر آن موضع خود را درباره طالبان تغییر داد: «ایران رفتهرفته طالبان را به عنوان عاملی برای مقابله با ظهور داعش [و گسترش فعالیت این گروه در افغانستان] میدید، گروهی که نسبت به طالبان بسیار ضدایرانیتر و ضدشیعهتر بود.» در ادامه میخوانیم: «درون تهران، این تحول رویکرد در مورد طالبان بر این مبنا توجیه میشود که رویکرد جدید، ناظر بر واقعیتهای موجود در افغانستان است. به عبارت دیگر، نادیده گرفتن پتانسیل طالبان به عنوان یک نیروی سیاسی ماندگار در افغانستان نتیجهای جز تضعیف موضع ایران در روند سیاستگذاری در این کشور نخواهد داشت.»
نویسنده گزارش یادآور میشود: «امروز، مقامات ایرانی به طور آشکار به برقراری روابط با طالبان اذعان دارند. ماه ژانویه سال ۲۰۱۷ «سید رسول موسوی» دیپلمات برجسته ایرانی طی مصاحبهای که به شکل غیرمعمولی بیپرده بود، نشانههای واضحی را ارائه کرد که نشان میداد رویکرد تهران نسبت به طالبان در آینده هم همچنان رو به افزایش خواهد رفت. موسوی طی اظهاراتی که به نظر میرسد نماینده اجماع مقامات در تهران باشد، گفت که سیاست ایران، تقویت نفوذ در افغانستان «برای حفظ امنیت برای ایران» است.»
به عقیده این کارشناس، «تهران برای دستیابی به این هدف، آشکارا با هر جناحی در افغانستان، از جمله با دشمن سابق خود یعنی طالبان، همکاری خواهد کرد. «موسوی اظهار کرده: طالبانی که ایران امروز با آن مواجه است با طالبان طی دوران «ملا عمر» تفاوت دارد… موسوی همچنین به شراکت منفعتطلبانه میان ایران و طالبان به عنوان یک عامل مفید برای مقابله با ظهور داعش در افغانستان نیز سخن گفت: طالبان معتقد است که افغانستان برای افغانهاست، با حضور نظامی خارجی در این کشور مخالف است. از دیدگاه تهران، میتوان طالبانِ افغانستان را علیه طالبانِ پاکستان بسیج کرد که همانند داعش در عراق، سوریه و جاهای دیگر است و عمدتاً از میان پاکستانیها و مردم کشورهای آسیای مرکزی نیرو جذب میکند، نه از میان افغانها.»
به گزارش واتانکا، موسوی با رد هرگونه انتقادی درباره روابط ایران با آنچه که وی «نوطالبان» توصیف میکند، تأکید کرد: «هیچکس نمیتواند انتظار داشته باشد که ایران در برابر ظهور داعش ساکت بنشیند… اگر دولت افغانستان به دنبال صلح با طالبان است و چینیها، پاکستانیها و آمریکاییها هم در این روند دخالت میکنند، چرا ایران در این موضوع وارد نشود؟» نویسنده همچنین یادآور میشود که علاوه بر ایران، روابط روسیه با طالبان نیز طی سالهای اخیر دچار تحول شده و روسها نیز مانند ایران برای مقابله با حضور نظامی آمریکا در افغانستان با طالبان متحد شدهاند.
به اعتراف شورای آتلانتیک، موضع آمریکا درباره اتحاد استراتژیک ایران و روسیه با طالبان در افغانستان نیز به نوبه خود تأثیرگذاری این استراتژی جدید را تأیید میکند. در گزارش این اندیشکده میخوانیم: «ژنرال «جان نیکلسون» فرمانده ارشد نیروهای آمریکا [و ناتو] در افغانستان ماه فوریه سال جاری میلادی (۲۰۱۷) علناً اعلام کرد که یکی از دلایل حمایت روسیه و ایران از طالبان ایجاد اخلال در مأموریت آمریکا و ناتو در افغانستان است.» کارشناس این اندیشکده، ایجاد این «اتحاد تاکتیکی» ایرانی-روسی در افغانستان را طبق روال گذشته در دهه ۱۹۹۰ و نشانهای از این مطلب میداند که آن ذهنیت بازی مجموعصفر در افغانستان نه تنها هنوز هم ناپدید نشده، بلکه بار دیگر به عرصه سیاست خارجی این دو کشور در قبال کابُل بازگشته است.
واتانکا در ادامه اذعان میکند که ایرانیها به علت مهاجرت افغانها به کشورشان نگرانیهای واقعی و طبیعی درباره این کشور دارند و همچنین به عنوان کشور همسایه افغانستان، «کاملاً حق دارند درباره تحولات این کشور نگران باشند.» وی با این وجود، موضوع مهم در روابط ایران با افغانستان را موضع تهران درباره حضور نظامی آمریکا در این کشور میداند و با ارائه برخی مثالها از مواضع مثبت «اشرف غنی» رئیسجمهور کنونی افغانستان در قبال این حضور نظامی، استدلال میکند که ایران نیز باید با مأموریت بلندمدت آمریکا در افغانستان کنار بیاید. این کارشناس آمریکایی در نهایت، موضع ایران را از آن جهت حائز اهمیت میداند که «تهران با توجه به نفوذ عمیقش در جامعه افغانستان و در میان مقامات ردهبالا در کابُل، میتواند عامل مهمی در شکل دادن به آینده این کشور باشد.»