سخن از فرمانده دوران دفاع مقدس و شهید مدافع حرم است؛ شخصیتی که اهانت نیروهای تکفیری به پیکر مطهرش نیز، اراده خانوادهاش را متزلزل نکرد.
پس از شهادت، پیکر مطهرش در اختیار نیروهای تکفیری بود و آنان برای بازگرداندن پیکر، یک میلیارد دلار درخواست کردند.
اینجا بود که همسر این شهید والامقام مدافع حرم و سردار روزهای دفاع مقدس، قاطعانه از مسئولان کشور خواست تا از هرگونه مذاکره با داعش برای بازگرداندن پیکر همسر شهیدش خودداری کنند.
او به درستی چنین میپنداشت که هر نوع مذاکره در این زمینه، هم عزت و اقتدار نظام مقدس جمهوری اسلامی را تهدید میکند و هم اینکه جریان تکفیری با مصرف این پول، مدافعان بیشتری از حرم را به خاک و خون خواهد کشاند.
اینجا بود که خانم احمدیزاده بهعنوان یک روای قهرمان، راه قهرمان شهیدش را ادامه داد و چنین گفت: «ما پیکر عزیزمان را در راه خدا تقدیم کردهایم و آنچه را که در این راه دادهایم، باز پس نمیگیریم… برای بازگشت پیکر همسر شهیدم حاضر نیستم حتی یک ریال به تکفیری ها پرداخت شود…»
این جملات در حالی بیان شد که داعش، تهدید خود را برای به رگبار بستن پیکر مطهر این شهید مدافع حرم و اهانت و جسارت به آن بدن پاک، عملی کرده بود و البته از آن فیلم گرفته و در شبکه های اجتماعی هم پخش کرده بود.
سخن از فرمانده شهید مدافع حرم، شهید هادی کجباف است؛ متولد سال ۱۳۴۰ در شوشتر.
او تا پایان دبیرستان در شوشتر بود و البته در مبارزات انقلابی در زمان رژیم ستمشاهی هم شرکت میکرد.
هادی با شروع جنگ تحمیلی به دفاع از کشور مشغول شد و در بیشتر زمانهای هشت سال دفاع مقدس در جبهه بود که حداقل دهبار مجروحیت و چند بار شیمیایی شدن، نشاندهنده اوج ایثارگریهای وی است. او پس از هر بار مجروحیت و بستری شدن در بیمارستانها، در اولین وقت ممکن به جبههها باز میگشت و به مجاهدت ادامه میداد.
او در آن دوران، فرماندهی گردان مالک اشتر لشکر ۷ ولی عصر (عج) را بر عهده داشت و البته به معاونت تیپ هم رسید.
ماههای پایانی جنگ البته با اسارتی چند ساعته برای او و حداقل ۵۰ نفر از همرزمانش همراه بود؛ آنجا که وی توانست با تدبیر و شجاعت مثال زدنی خود، بر نگهبان عراقی غلبه کند و همرزمانش را نیز از چنگال وی برهاند.
پایان هشت سال دفاع مقدس، برای وی، آغازی دوباره بود. او در دو سال ابتدایی بعد از جنگ، ضمن حضور مستمر در جزیره مینو و نگهبانی از مرزهای مشترک با دشمن بعثی، در امر تفحّص شهدا هم حاضر میشد تا نشان دهد که فرهنگ ایثار و شهادت میتواند حتی پس از پایان ظاهری جنگ نظامی هم تداوم داشته باشد.
او سپس برای ادامه تحصیل هم اقدام کرد و پس از قبولی در کنکور، در رشته مدیریت دانشگاه ثبتنام کرد.
و اما ظهور و بروز نیروهای تکفیری و جریانات انحرافی سبب شد تا فکر دفاع از حرم، لحظهای از ذهن هادی کجباف فاصله نگیرد.
او که نمیتوانست نسبت به این مسئله بیتوجه باشد، دست به کار شد تا با آموزش دادن به نیروهای داوطلب اعزام برای دفاع از حرم، حداقلِ دِینِ خود را ادا کرده باشد. او به این مقدار هم بسنده نکرد و خود به منطقه اعزام شد تا از نزدیک در جریان امور باشد.
این سفرها باز هم ارمغانی مانند جانبازی و مجروحیت برای وی به دنبال داشت که یکی از مهمترین آنها، از زبان همسر شهید شنیدنی است: «در سوریه، تکتیراندازهای داعش از ناحیه سینه و البته از ارتفاع بالا، هادی را زدند؛ به گونه ای که تیر از سینه اش وارد و از کمرش خارج شد. در حقیقت، تیر، پنج سانتی متر بیشتر با قلبش فاصله نداشت. هادی بعدها به من گفت به محض این که تیر خوردم؛ انگشتم را در محل سوراخ تیر گذاشتم و به سمت نیروهای خودمان دویدم.
او پس از شصت متر دویدن، بی حال روی زمین میافتد و برای انجام عمل جراحی به بیمارستانی در دمشق منتقل میشود. هادی پس از عمل جراحی، به ایران منتقل و در بیمارستانی در تهران بستری شد تا دو عمل جراحی دیگر را هم پشت سر بگذارد. همه اینها در حالی در شهریور ماه سال ۱۳۹۳ اتفاق افتاد که وی به همه اطرافیانش سفارش کرده بود تا خانواده اش از این موضوع مطلع نشوند تا نگرانی به وجود نیاید.»
او حتی در حال بستری بودن هم، پاسخگوی پرسشهای نیروهایش از سوریه بود و از همان تخت بیمارستان هم آنها را فرماندهی میکرد.
وی این بار هم زودتر از ترخیص پزشکان، خود را از بیمارستان رهاند و باز هم به سوریه بازگشت تا در روزهای پایانی فروردین ماه سال ۱۳۹۴، باز هم هدف تک تیراندازهای داعشی قرار گیرد و شربت شهادت بنوشد.
رشادتها و دلاوریهای فرمانده شهید کجباف در سوریه تا آن اندازه پیچیده بود که داعش نتوانست خوشحالی خود را از شهادت این سرباز اسلام راستین پنهان کند.
اینگونه بود که نیروهای تکفیری، خبر شهادت وی را در پایگاههای اطلاع رسانی خود منتشر کردند و این در حالی بود که خانواده شهید کجباف، همچنان از شهادتش بی اطلاع بودند.
پنجاه روز پس از شهادت وی و در خرداد ماه سال ۱۳۹۴ بود که پیکر مطهر این شهید والامقام و مظلوم مدافع حرم، پس از ناامیدی نیروهای تکفیری از دریافت وجه در قبال بازگرداندن پیکر شهید و در عملیات مبادله اجساد تکفیریها و شهدای مدافع حرم، به کشور عزیزمان بازگشت تا مردم قدرشناس ایران اسلامی، او را همچون نگینی در بر گیرند.
و این روزها درحالی، دومین سالگرد شهادت او با حضور یادگارانش، یعنی فاطمه، سجاد و محمد کجباف گرامی داشته می شود که امروزه دفاع از حرم، با صلابت تر از همیشه در جریان است و ندای ماندگار “کُلُّنا عباسک یا زینب“ در کشور و بلکه در جهان اسلام طنین انداز است.
منبع:مهر
ما را در اینستاگرام دنبال کنید